• امروز : پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳

شهید سید محمد زینال حسینی

تقابل اسطوره ها و شرّ و شیطون های گردان تخریب به روایت حاج مسعود میسوری
دو مدل رفتاری رایج بین بچه های تخریب

تقابل اسطوره ها و شرّ و شیطون های گردان تخریب به روایت حاج مسعود میسوری

همونطور که حاج آقا تاج آبادی فرمودند ، اصطلاح اسطوره ها رو ، برادر حاج علی بهجانی ممقانی مُد کرد . بین بچه های گردان تخریب ، دو مدل رفتاری بوجود اومده بود . غیر از یک عده که نیروهای عادی بودند ، یک سری از بچه ها بودند که اینا خیلی شعائر مذهبی و […]

شهید سید محمد زینال حسینی گربه ها رو دم حجله کشت
خاطره ای از زبان شهید حاج ناصر اربابیان

شهید سید محمد زینال حسینی گربه ها رو دم حجله کشت

شهید سید محمد زینال حسینی از بچه های شهید چمران بود . ظاهرا از همون اول جنگ توی جبهه بود . خاطره ای رو فکر می کنم حاج ناصر اسماعیل یزدی تعریف می کردن که شهید علیرضا پیکاری گفته بود که یک سرگرد ارتشی فرمانده گردان تخریب بود و گردان هم در حد یک گروه […]

عملیات والفجر دو به روایت حاج محمد غلامعلی
اعزام از جنوب به نقره و پیرانشهر

عملیات والفجر دو به روایت حاج محمد غلامعلی

ما در جریان عملیات والفجر دو ، از جنوب اعزام شدیم به شهر نقده و رفتیم و رسیدیم پیرانشهر . خب با یه سر و صدایی هم راه افتادیم چون تیپ کامل حرکت کرده بود . رفتیم توی شهر نقده مستقر شدیم و شب هم عملیات شروع شد . عملیات انجام شد و خیلی هم […]

مانور عملیات ام الرصاص به روایت حاج علی اکبر جعفری
خدا رحم کرد که این کار انجام نشد

مانور عملیات ام الرصاص به روایت حاج علی اکبر جعفری

قبل از عملیات ام الرصاص ، لشگر سید الشهدا ع مانور داشت . قرار بر این بود که توی این مانور ، پشت رودخانه کارون ، غواص ها از بزنن به آب و این طرف در بیان و عملیات کنن . یه منطقه ی جزیره مانندی بود که ما رفتیم و اونجا ، دینامیت ها […]

عملیات والفجر هشت به روایت حاج علی اکبر جعفری
ما مامور شدیم که انتهای هر پد رو مینگذاری کنیم

عملیات والفجر هشت به روایت حاج علی اکبر جعفری

من قبل از عملیات والفجر هشت ، دو تا عملیات شرکت کرده بودم ، یکی عاشورای سه و یکی هم عملیات ام الرصاص . در جریان عملیات والفجر هشت ، یه ماموریت به لشکر سید الشهداء علیه السلام دادن که طبق اون ماموریت قرار شد لشکر سید الشهداء بیاد حرکت کنه به سمت فاو . […]

اینگونه به گردان رفتم و تخریبچی شدم
اولین قدمی که در میدان مین برداشتم

اینگونه به گردان رفتم و تخریبچی شدم

از عملیات بیت المقدس که به تهران برگشتیم ، طبق معمول یا در مسجد بودیم یا در بسیج ولی در خانه نبودیم . در همان زمان ، یک بچه محل داشتیم به نام قاسم میرصانعی که در موقعیت لانه جاسوسی ، در مقری که برای خنثی سازی بمب و اینها بود مشغول بود . ایشان […]

عملیات سید الشهداء علیه السلام به روایت حاج ابراهیم قاسمی
نحوه انتقال شهدای عملیات به معراج شهدا

عملیات سید الشهداء علیه السلام به روایت حاج ابراهیم قاسمی

در عملیات سیدالشهداء علیه السلام ، عراق یک محوری را از ارتش گرفته بود . این طور که فرمانده ها اعلام کردند و من نقل قول می کنم ؛ گفتند محوری که ارتش نتوانست مقاومت کند و از دست داد را لشکر سید الشهداء علیه السلام باید برود و ماموریتش را انجام دهد و آن […]

شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب شد
سید محمد فرمانده و حاج مجید معاون گردان شد

شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب شد

زمانی که بنده در منطقه نبودم ، حاج عبدالله نوریان که هم فرمانده گردان مهندسی رزمی را داشت و هم تخریب را می چرخواند ، در عملیات والفجر هشت در سال شصت و چهار به شهادت رسید . آقای فضلی (فرمانده تیپ سیدالشهداء علیه السلام) بعد از اینکه حاج عبدالله  نوریان (فرمانده گردان تخریب ) […]

ماجرای محکومیت قضایی برای شهید پیام پوررازقی
زندان ؟ شلاق ؟ برای تو ؟!

ماجرای محکومیت قضایی برای شهید پیام پوررازقی

این ماجرا رو شهید سید محمد زینال حسینی برای من تعریف کرد که شهید پیام پوررازقی اومد و گفت : آقا سید ! من شش ماه مرخصی می‌خوام . گفتم شش ماه مرخصی برای چی میخوای ؟ شیش ماه مرخصی بهت نمیدم . پیام گفت که نه! کار دارم . شیش ماه باید به من […]

شهادت فرمانده گردان تخریب ، شهید سید محمد زینال حسینی
وقتی اوضاع تپه دوقلو خراب شد

شهادت فرمانده گردان تخریب ، شهید سید محمد زینال حسینی

رزمنده هایی که در عملیات نصر چهار ، در تپه دوقولو درگیر شدند شب به شهید سید محمد زینال حسینی گفته بودند که اوضاع تپه دوقولو خراب است . سید محمد با تلفن هندلی به من زنگ زد و گفت : یک تویوتا مانده و ما داریم عقب نشینی می کنیم . تو، با تویوتای […]

لاستیک هایی که مسلح شده بود
نمیدانم نهایتا از لاستیک ها استفاده شد یا نه

لاستیک هایی که مسلح شده بود

یک شب که برای عملیات والفجر دو ، ما را به منطقه پیرانشهر بردند ، صبح زود بود و سید محمد به چادر آمد و بچه ها را یکی یکی صدا زد . چراغ قوه را در چشمان بچه ها می انداخت و می گفت : شما بلند شو … در منطقه عملیاتی در تعدادی […]

عملیات والفجر یک به روایت حاج داوود پاداشی
عملیاتی که با شکست و عقب نشینی تمام شد

عملیات والفجر یک به روایت حاج داوود پاداشی

در رابطه با والفجر یک من همیشه وقتی خاطراتش رو یادم میومد حالم گرفته میشد بخاطر بچه هایی که شهید شدن و اتفاقایی که افتاد . من لشکربیست و هفت و لشکر عاشورا و لشکر سیدالشهدا رو دیدم که تلفاتمون وحشت ناک بود . منطقه عملیاتی به دو قسمت تقسیم میشد : تپه هایی که […]

معبر گردان تخریب در عملیات کربلای پنج به روایت حاج ناصر اسماعیل یزدی
شهادت شهید پیکاری و اسماعیلی پور

معبر گردان تخریب در عملیات کربلای پنج به روایت حاج ناصر اسماعیل یزدی

در کربلای ۵ ما دو تیم بودیم . تیم اول قرار بود قبل از اینکه ما وارد به گردانی که به آن مامور شده بودیم ، برود و معبر بزند و بعد از آن که ما وارد شدیم با استفاده از معبر تیم اول برویم به سمت عراق . قرار شده بود اگر تیم اول موفق […]

حفظ فضای معنوی در گردان ، مهم ترین دغدغه ی شهید زینال حسینی
روحیات شهید سید محمد زینال حسینی

حفظ فضای معنوی در گردان ، مهم ترین دغدغه ی شهید زینال حسینی

قبل از جنگ ، من خیلی از نزدیک با سید محمد زینال حسینی ارتباط نداشتم بیشتر جدیت و سکوت و فعالیتی که داشت را از ایشان سراغ داشتم . همین ها را بعدا از ایشان دیدم البته بعلاوه ویژگی های دیگری . مثلا سید محمد خیلی اهل گریه بود ، من در محل برخورد نکرده […]

تبانی شهید علی پیکاری ، شهید سید محمد زینال حسینی و علی شکاری
همه چیز زیر سر سید محمد بود

تبانی شهید علی پیکاری ، شهید سید محمد زینال حسینی و علی شکاری

سال شصت و پنج بود که ما به موقعیت قلاجه در منطقه مهران اعزام شده بودیم . شهید سید محمد زینال حسینی (فرمانده گردان) به من قول داده بود که اجازه دهد ما هم در عملیات بعدی شرکت کنیم اما نمی خواست به قولش عمل کند. به سید محمد گفتم : عملیات نزدیک است . […]

روزی که آقا سید می خواست به مکه برود
ما خیلی بیشتر از سید محمد نگران بودیم

روزی که آقا سید می خواست به مکه برود

ما با شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان) زیاد برخورد داشتیم . با شهبد سید محمد زینال حسینی (معاون گردان) همه جوره می شد رفتار کرد چون خودش شیطنت داشت و شلوغ بود اما حاج عبدالله اینطور نبود. بچه های معنوی و اسطوره های گردان سمت حاج عبدالله بودند. شلوغ ها سمت آقا سید محمد […]

شوخی شوخی با فرمانده گردان هم شوخی !
وقتی هیچکس نبود ...

شوخی شوخی با فرمانده گردان هم شوخی !

یک بار شهید سید محمد زینال حسینی در دستشویی هایی که خودمان به پلیت (صفحات مواج فلزی ) درست می کردیم شوخی کردم . خب هر کی دستشویی می رفت سنگ پرتاب می کردیم به دستشویی و با تولید صدا اذیت می کردیم. من هم طبق عادت همیشه هر کسی که می رفت داخل با […]

از من خواست با برادرش صحبت کنم تا به عملیات برود
شهید سید مجتبی زینال حسینی

از من خواست با برادرش صحبت کنم تا به عملیات برود

سید مجتبی خیلی دوست داشت که عملیات برود. سید محمد نمی گذشت. ظاهراً تعهدی به پدر و مادرش داده بود. یک روز با حالت التماس و زاری امد که به داداشم سید محمد بگو من را به عملیات بفرستد. گفتم من می گویم اما نمی دانم چقدر اثر کند. من صحبت کردم اما نمی دانم […]

اولین برخورد با شهید سید محمد زینال حسینی
والعصر ، ان الانسان لفی خسر

اولین برخورد با شهید سید محمد زینال حسینی

فکر میکنم از روز اعزام به گردان تخریب حدود بیست روز در گردان مانده بودم  و ماموریتم تمام شده بود و می خواستیم که برگردیم و باید ما را به تبلیغات لشکر می بردند. به ما گفتند سید محمد شما را می برد . البته بعداً فهمیدم که ایشان معاون گردان هستند . سید محمد […]

در دوره آموزشی قبل از عملیات بدر شیمیایی شدم
آب های آلوده ی جزایر مجنون

در دوره آموزشی قبل از عملیات بدر شیمیایی شدم

نیروهایی که بعد از عملیات برای مرخصی رفته بودند یکی یکی برگشتد و جمع شدند و همچنین یک سری نیروهای جدید هم آمده بودند. حاج عبداله هم شیمیایی شده بود و برای درمان به تهران رفته بود. ما در گردان بودیم که یک روز دیدم یک فرد خیلی ساده آمد و نشست جلو و ما […]

قهر و آشتی با شهید سید محمد زینال حسینی
آقا سید تکلیف کرده بود که باید برگردید

قهر و آشتی با شهید سید محمد زینال حسینی

من با آقا سید محمد یک علاقه خاصی دارم ، هم به جهت اینکه از بچه های شهید حاج عبدالله نوریان بودیم و هم زیر دست حاج عبدالله بزرگ شده بودیم و حالا یک خورده شر آشوب هم بودیم  تو گردان . حالا سید محمد می خواست هم ما رو کنترل کنه هم مجموعه را […]

حاج سید حمید موسوی زاده
روز اولی که وارد گردان تخریب شدم

حاج سید حمید موسوی زاده

من ورودم به گردان تخریب مربوط به سال 1365 است.  من پروازی و قطاری نبودم به این معنا که فقط شب های عملیات در جبهه در رفت و آمد باشم. از زمانی که وارد شدم تا زمان قطع نامه ماندم و بعد از پذیرش قطع نامه به تهران امدم و دوباره برگشتم. علت اینکه به […]

حجه الاسلام حاج سید محمد عابدین زاده
ماجرای دعوت به گردان تخریب

حجه الاسلام حاج سید محمد عابدین زاده

سید محمد عابدین زاده  هستم . اعزام های متعددی قبل از اعزام به  گردان تخریب لشگر ده داشته ام . قبل از انقلاب نوجوان بودیم . شهید سید محمد زینال حسینی  یکی دو سال از من بزرگ تر بودند و بیشتر در فضای پارک و بازی با هم آشنایی مختصر داشتیم . بعد از انقلاب […]

امتحان فیزیک شهید سید محمد زینال حسینی
فرمانده گردان تخریب تقلب نکرد

امتحان فیزیک شهید سید محمد زینال حسینی

حالا بگویم که من چطور وارد گردان تخریب شدم. من را پیش آقای سلیمانی بردند که الان هستند. آقای سلیمانی به من گفت : شما تا چه وقت می خواهید گردان بمانید. من گفتم: سه ماه. من دانش آموز هستم. آقای سلیمانی یکی از فرماندهان گردان تخریب بود. یعنی رزم ما و مراسم صبح گاهی […]

ماجرای شوخی با حاج منصور ارضی در گردان تخریب
ماجرا فقط یک شوخی ساده بود

ماجرای شوخی با حاج منصور ارضی در گردان تخریب

بعد از عملیات ام الرصاص یک عده از بچه ها برای مرخصی به تهران آمدند . چند نفری تازه از مرخصی آمده بودند که آن جا ماندند و چند نفری هم به عملیات فکه رفتند . ما از مرخصی آمدیم و دیدیم که عملیات فکه شروع شده است . هیئت های حسین جان آن موقع […]