• امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
حالا این گنجشک نر هست یا ماده ؟

گنجشکی که در جبهه تصادف کرده بود و باید تشییع میشد

  • کد خبر : 4102
گنجشکی که در جبهه تصادف کرده بود و باید تشییع میشد

در منطقه سرابگرم که بودیم ، یک روز برادر سید ناصر حسینی آمد و یک گنجشک آورد و گفت یک تویوتا زده به این گنجشک و زخمی شده . وقتی گنجشک را آوردند نیمه جان بود . ما بچه بودیم و با هم مشورت کردیم . بچه ها گفتند باید کمی روغن و اب کره […]

در منطقه سرابگرم که بودیم ، یک روز برادر سید ناصر حسینی آمد و یک گنجشک آورد و گفت یک تویوتا زده به این گنجشک و زخمی شده . وقتی گنجشک را آوردند نیمه جان بود . ما بچه بودیم و با هم مشورت کردیم . بچه ها گفتند باید کمی روغن و اب کره را در حلقش بریزید تا خوب شود . ما این کار را برای گنجشک انجام دادیم و مقداری کره در قاشق آب کردیم و در دهانش ریختیم اما دیگر مرده بود . سید ناصر آمد و گفت برادر ممقانی چه شده ؟ گفتم حیوان مرد و بردیمش زیر یک درخت دفنش کردیم . سید ناصر گفت نه ! این گنجشک در جبهه شهید شده و باید تشییع جنازه اش کنید . من هم گفتم باشه پس برویم تشییع جنازه اش بکنیم .
مسئول تدارکات آن جا بود و وسایل بهداری هم موجود بود . یک سری قرص های ضروری و شربت و باند و … در بهداری بود .
من یکی از باندها را به جای کفن برداشتم و به سید ناصر گفتم این بجای کفن مناسب است . خلاصه رفتیم و حیوان را از زیر درخت درآوردیم . خواستیم کفنش کنیم که سید ناصر گفت حالا این گنجشک نر هست یا ماده ؟ کفن باید چهار تکه باشد یا سه تکه ؟
گفتم زن که به جبهه نمی آید . پس مرد است که به جبهه آمده است . خلاصه حیوان را شکلات پیچش کردیم و روی تابوت گذاشتیم . یک سر تابوتش را سید ناصر گرفت یک سرش را هم من گرفتم . بعد هم با ذکر جیک و جیک و جیک ، تشعییع و خاکسپاری اش کردیم . این هم خاطرات سراب گرم بود .

میگفتن کاوه کوموله بوده ، حرفش میشه پولاشونو برمیداره میاره سپاه
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=4102
  • نویسنده : حاج علی بهجانی ممقانی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه