• امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳

درخواست شهید حاج موسی انصاری قبل از آخرین اعزام

  • کد خبر : 5271
درخواست شهید حاج موسی انصاری قبل از آخرین اعزام

حاج موسی انصاری از این آدم هایی که یک مقدار کتفش بالاتر است بود. خیلی آدم کم حرف و تو دار نسبت به مسائل اخلاقی و فریضه و نماز و دعا و … خیلی جدی بود . . در همه ی کارهایی که آدم هایی که هیچ مشکل جسمی ندارند در همه ی آن کارها […]

حاج موسی انصاری از این آدم هایی که یک مقدار کتفش بالاتر است بود. خیلی آدم کم حرف و تو دار نسبت به مسائل اخلاقی و فریضه و نماز و دعا و … خیلی جدی بود . . در همه ی کارهایی که آدم هایی که هیچ مشکل جسمی ندارند در همه ی آن کارها شرکت می کرد. به لحاظ اخلاقی فوق العاده بود . و یک مدل خاص خودش بود . هیچ مدلی فکر نکنم در گردان مثل ایشان می بود. نمی دانم چند وقت در گردان بود. خیلی زیاد بود به نظرم از قبل از من در گردان تخریب بوده . برای من همیشه جالب بود که خیلی تودار ، بدون اینکه حرفی با کسی بزند. همیشه می دیدمشان و احوالپرسی با همدیگر داشتیم.

در عملیات همین کربلای یک ، ایشان شهید شدند. بعد که ما به خدمت پدر و مادرش رفتیم . می گفتند که اجازه نمی داده که با ایشان عکس بندازند، و در گردان هم که بود عکس نمی انداخت. و نمی آمد عکس بندازد. ما همه عکس داریم و از ایشان خیلی کم عکس وجود دارد. و عکسی که ازش وجود دارد قبل از عملیات کربلای یک هست. فکر می کنم مادر یا پدرش تعریف می کرد، این سری آخر که خواست به جبهه برود آمد و درخواست کرد که بیایید با همدیگر عکس بیندازیم. و ما اصلا تعجب کرده بودیم. یک عکس انداخت و بعد از آن هم شهید شد. خیلی اهل گرم گرفتن نبود. در عین حال خیلی شخصیت محترمی برای همه بچه ها بود. با اینکه مکه هم نرفته بود همه بهش حاج موسی می گفتند. فوق العاده بود . کم حرفی و تو داریش خیلی فوق العاده بود. فکر می کنم اصالتا شمالی بود.

تحلیلی از شخصیت شهید عبدالعلی روشنی
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5271

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه