روز های سخت پذیرش قطعنامه 598
ماجرای سهمیه سفر حج شهید حاج عبدالله نوریان
مهمترین اصل پیروزی عملیات والفجر۸
دیدید که دست و پایم از هم جدا نشده بود
نمایشنامه کوتاه خاطره (برادر داوود ! یک یا حسین دیگه بگی رسیدیم)
لاستیک هایی که مسلح شده بود
حضرت عبدالعظیم حسنی
هر چى می‌خواهى بگى بگو، ولى به من بى معرفت نگو
شهید دوقوز خیلی زنده دل بود ،خیلی با جنم و خیلی خوش هیکل بود . یکبار قرار بود بچه هارو یه سری آموزش بدیم ،ایشون هم با ما بودن . شهید دوقوز گفت آموزش پا مرغی بچه ها با من . اون شب شهید دوقوز بعد از سخت گیری های زیادی که کرده بود به […]
شهید دوقوز خیلی زنده دل بود ،خیلی با جنم و خیلی خوش هیکل بود .
یکبار قرار بود بچه هارو یه سری آموزش بدیم ،ایشون هم با ما بودن . شهید دوقوز گفت آموزش پا مرغی بچه ها با من . اون شب شهید دوقوز بعد از سخت گیری های زیادی که کرده بود به بچه ها گفت شب چلو مرغ داریم !
اونروزی که پا مرغی یاد داد شبش چلو مرغ دادن. در صورتیکه اصلا این غذاها رو نداشتیم ما..
