هر روز یک خاطره از شهدا ببینید و بخوانید
- امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
پیشنهاد ما:
فرمانده لشکر ده هزار نفری به من گفت می‌توانی یک دسته نیرو به من قرض بدهی؟
روزی که صدام به تعداد شهدای کربلا نذری داد …
وقتی دست چپم تیر خورد با دست راستم کار را ادامه دادم
نصف موهایش را زدیم و گفتیم ماشین اصلاح خراب شده
اول مطمئن میشد که نیروهایش غذا دارند ، بعد غذا میخورد
فرمانده سپاه قدر ، رزمنده ی مجروح را به دوش گرفت و به عرش برد
شهیدی که لوله ی سرخ تیربار را با دست گرفت و بالا برد تا جان همرزمانش را نجات دهد
فقط شهید حسین کاشانی آمار را دقیق و بروز رد میکرد
شهید اصغر رحیمی
مسئول چای گردان تخریب ، شهید اصغر رحیمی
دفاع مقدس سراسر درس و آموزه بود . جبهه های جنگ عرصه ای بود که مظاهر تمدن اسلامی رو به معنای تامّ و تمام خودش به نمایش گذاشته بود . حتی رزمنده های کم سن و سالی که به جبهه اومده بودن ، در مکتب امام خمینی طوری دانش آموخته بودن که میشد ساعت ها […]
رفاقت و صمیمیت شهید اصغر رحیمی و شهید پیام پوررازقی
شهید اصغر رحیمی یک پسر نوجوان با جثه ی بسیار کوچک بود که مو هم در صورتش اصلا نبود . شهید پیام پوررازقی که از قدیمی های گردان تخریب بود ، با اینطور بچه ها که در گردان تازه وارد بودند خیلی صمیمیت پیدا می کرد . شاید یک ایجاد صمیمیت یک مأموریتی بود که […]
بچه هایی که روحیه ی خدمت گذاری بیشتری داشتند
یکی از جلوه های قشنگی که در جنگ و جبهه وجود داشت جلوه ی بچه هایی بودکه روحیه ی خدمت گذاری بیشتری نسبت به بقیه داشتند. با ذوق و شوق و علاقه ، عاشقانه به مجموعه ی بچه ها خدمت می کردند و انگار خادم بچه ها هستند . این بچه ها مسئولیت هایی مثل […]
مسئول چایی گردان شده بود
اصغر رحیمی بچه ی صاف و ساده ای بود مانند یک نوار خامی می ماند فکر کنم پانزده ساله بود و من هجده سالم بود . خیلی مخلص و بی شیله پیله و زلال بود. مسئول چایی گردان شده بود و چایی های خوشمزه ای درست می کرد . وقتی گفتند شهید شد من از […]
مسئول چایی ، شهید اصغر رحیمی
من مسئول مستقیم شهید اصغر رحیمی نبودم . ایشان مسئول چایی همه‌ی چادرها بود. علاقه مند بود که برای بچه رزمنده ها چایی درست کند. این کاری بود که کمتر کسی از عهده آن بر می آمد. یعنی باید صبح بیدار می شد و علف ها را جمع میکرد و چوب پیدا میکرد و می […]
مسئول چایی ، شهید اصغر رحیمی
یک شهیدی بود درگردان بنام شهید بزرگوار اصغر رحیمی . از شهدای خیلی خوب و زحمت کش گردان ما بود بچه کرج بود وقتی به گردان آمد 16 الی 17 سال داشت بعد از عملیات کربلای یک بود که وارد گردان شد . از روز اول کسی بود که در گردان هر کاری نیاز بود […]
اگر میخواهید شهید شوید با اخلاص کار کنید
جنگ خیلی دوام ندارد و ما هم ماندیم و محروم شدیم
خاطرات اسارت در اردوگاه موصل
مردم به امید تو هستند و تو داری چرت میزنی؟
هر کس ریش داشت را میزدند و محاسنش را میکندند
روایت آزاده ی سرافراز ارتشی از اسارت سربازان ارتش در جبهه دهلران
بچه های شر و شیطون گردان به روایت حاج علی اکبر جعفری
دوربین های نماز جمعه ، خبر جانبازی من رو به مادرم دادند
شهید زعفری آرپیجی را انداخت وسط آتش
شهداء مصداق ( صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین ) هستند
خداوند خریدار جانها و تلاشها و مجاهدت هاست
و با آنها پیکار کنید؛ تا فتنه باقی نماند
اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت‌پرستی ادامه می‌دهد
اگر حقّ با قلب پیوند خورده باشد، شهادت از عسل شیرین تر است
