• امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
والعصر ، ان الانسان لفی خسر

اولین برخورد با شهید سید محمد زینال حسینی

  • کد خبر : 2387
اولین برخورد با شهید سید محمد زینال حسینی

فکر میکنم از روز اعزام به گردان تخریب حدود بیست روز در گردان مانده بودم  و ماموریتم تمام شده بود و می خواستیم که برگردیم و باید ما را به تبلیغات لشکر می بردند. به ما گفتند سید محمد شما را می برد . البته بعداً فهمیدم که ایشان معاون گردان هستند . سید محمد […]

فکر میکنم از روز اعزام به گردان تخریب حدود بیست روز در گردان مانده بودم  و ماموریتم تمام شده بود و می خواستیم که برگردیم و باید ما را به تبلیغات لشکر می بردند.

به ما گفتند سید محمد شما را می برد . البته بعداً فهمیدم که ایشان معاون گردان هستند . سید محمد تیپ خیلی خاصی داشت. من ساکم دستم بود و جلوی تویوتا نشستم و ایشان هم نشستند. خیلی جدی بودند. به سمت لشکر حرکت کرد که من را ببرد. بدون مقدمه و جدی گفت: حاج آقا :

بسْمِ الله  اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـنِ الرَّ‌حِيمِ
وَالْعَصْرِ‌ ﴿١﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ‌ ﴿٢﴾ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ‌ ﴿٣﴾

سوره را خواند و گفت: حاج آقا والعصر به چه معنا است؟ من هم جوابش را دادم . و این اولین برخوردم با سید محمد بود.

شهید حمیدرضا دادو حوله ی خودش را به من داد
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2387
  • نویسنده : حجه الاسلام حاج مسعود تاج آبادی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه