• امروز : دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳

گردان تخریب لشگر ده سید الشهداء

موشکی درست کرده بودند که میتوانست دژ را بشکافد
آزمایش موشک توسط گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام

موشکی درست کرده بودند که میتوانست دژ را بشکافد

یک خاطره دیگری هم که از شهید حاج عبدالله نوریان دارم مربوط به زمانی است که موشکی درست کرده بودند که میتوانست دژ را بشکافد و در دژی که اطرافش آب هست ، خندقی ایجاد بکند که تانک از آن رد نشود یا نیرو ها نتوانند از آن رد شوند . یک چیزی درست کرده […]

اعتمادی که فرماندهان لشگر به حاج عبدالله نوریان داشتند
حاج عبدالله به غیر از فرماندهی ، حکم پدر را هم داشت

اعتمادی که فرماندهان لشگر به حاج عبدالله نوریان داشتند

حاج عبدالله نوریان بُعد معنوی و نظامی در شخصیتش را با همدیگر ترکیب کرده بود و این برای خود من هنوز هم جذاب است . یعنی آدم عجیبی بودند . ایشان ظاهرا قبل از انقلاب شاگرد آیت الله حق شناس بودند و به لحاظ اخلاقی وجوهاتی داشتند که به نظر من کمتر شخصیتی در جنگ […]

عملیات والفجر هشت به روایت حاج محمد زارعکار
آخرین دیدار با شهید حاج عبدالله نوریان

عملیات والفجر هشت به روایت حاج محمد زارعکار

ما در جریان عملیات والفجر هشت به گردان حضرت علی اکبر علیه السلام مامور شدیم . مسئول تیم ما ، فکر کنم آقای علی اصغر صادقیان بود . من و علی اصغر صادقیان همیشه با هم شوخی می داشتیم . آن شب آمدیم و سوار قایق شدیم و منتظر بودیم که بچه ها ی غواص […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمد زارعکار
این خاطره ای بود که من در بدو ورودم از حاج عبدالله داشتم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمد زارعکار

بنده محمد زارعکار هستم . در دوران دفاع مقدس قبل از این که وارد گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام بشوم ، مدتی در گردان تخریب لشگر علی ابن ابیطالب علیه السلام بودم . و همیشه ، آن جا تعریف تخریب سیدالشهدا را میشنیدیم و علی الخصوص ذکر خیر حاج عبدالله نوریان را زیاد […]

نظم ، یکی از ویژگی های بارز شهید ابوالفضل رمضانی بود
تصویری که از شهید ابوالفضل رمضانی در ذهن دارم

نظم ، یکی از ویژگی های بارز شهید ابوالفضل رمضانی بود

شهید ابوالفضل رمضانی را در قلاجه زیارت کردم و مدت کوتاهی توفیق داشتم در محضرشان باشم. فکر می‌کنم در همان زمانی که در قلاجه بودیم ایشان به تخریب آمدند. یک انسان‌دوست داشتنی و بی‌تکلف بود یعنی اگر در بعضی‌ها مصادیقی از کارهای عجیب غریب وجود داشت، من در شهید رمضانی این‌گونه موارد را سراغ ندارم، […]

ابعاد شخصیتی شهید سید محمد زینال حسینی
چند خاطره از شهید سید محمد

ابعاد شخصیتی شهید سید محمد زینال حسینی

قبل از این‌که بخواهم به‌اندازه فهم خودم نه شخصیت واقعی شهید سید محمد زینال حسینی صبحت کنم لازم است مقدمه‌ای را تقدیم کنم. امروز چه تعریفی از شهید سید محمد زینال حسینی داریم؟ سید محمد چه ویژگی‌هایی داشت؟ چرا تا به امروز به انحصارات اکتسابی و انتسابی سید محمد و حاج ناصر که به نظر […]

سومین فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهدا ع ، حاج مجید مطیعیان
به روایت رزمنده دفاع مقدس ، حاج عبادالله قنبری

سومین فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهدا ع ، حاج مجید مطیعیان

حاج مجید مطیعیان (آزاده و استراتژیست) فارغ از جلوه تعبدی ، حاج مجید تفکر و عیار مخصوص خودشان را داشتند، بسیار دقیق و نکته‌سنج، تحلیلگر، آینده‌پژوه و برنامه دار بود، نمی‌دانم ایشان این خصوصیات پس از دوره اسارت تحصیل‌کرده بودند یا اکتسابی بود، به نظرم امروز هم همین ویژگی‌ها را با بلوغ عمیق‌تری دارند، در […]

هر کم و کسری داشتی اول به خودم بگو …
من به‌جای شما بودم برادران حمل‌ونقل را دور قرارگاه پامرغی می‌بردم

هر کم و کسری داشتی اول به خودم بگو …

در مأموریت به اطلاعات و شناسایی منطقه عملیاتی کربلای پنج، دست من مجروح شد و به خاطر محدودیت ناشی از مجروحیتی که از ناحیه دست پیداکرده بودم به این باور رسیدم که وجود من در گردان تخریب مؤثر نیست و نباید برای سایر دوستان مزاحمت ایجاد کنم، بنابراین تصمیم گرفتم به‌جایی بروم که مفید واقع […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج عبادالله قنبری

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج عبادالله قنبری

به گزارش خالدین، عباد الله قمبری همدانی از رزمندگان گردان تخریب لشگر ده سیدالشهدا علیه‌السلام در دوران هشت سال دفاع مقدس بودند و امروز پس از گذشت بیش از سی سال از پذیرش قطع‌نامه، دعوت پژوهشگران گروه خالدین را پذیرفته و در مقابل دوربین، برای شرحی از خاطرات خود حاضرشده‌اند. آنچه مطالعه می‌کنید، بیان ایشان […]

به نظرم آیفا خاطره ای جدا نشدنی از خاطرات گردان تخریب است
خاطره هایی که با آیفای گردان تخریب داشتم

به نظرم آیفا خاطره ای جدا نشدنی از خاطرات گردان تخریب است

دریکی از تک‌های عراق در منطقه فکه که درواقع، عملیات پدافندی آن بر عهده برادران ارتش بود، حسب دستور برای ایجاد موانع گردان وارد شد، بعد از دفع تک عراقی‌ها، یک آیفای عراقی وسط میدان مین بود. پس از کسب اجازه آیفا را به‌عنوان غنیمت آوردیم البته ترکش شیلنگ‌های رادیاتورش پاره کرده بود و خودمان […]

هیچ وقت نگفت که نمی شود و نمی توانم
شهید حاج موسی انصاری خیلی انسان شریف و نجیبی بود

هیچ وقت نگفت که نمی شود و نمی توانم

شهید حاج موسی انصاری خیلی انسان شریف و نجیبی بود. حقیر ایشان را عابد پنهان گردان تخریب می‌دانستم. به جهت جسمانی محدودیت داشتند اما علی‌رغم محدودیت‌های جسمی هیچ‌وقت از زیر هیچ کاری شانه خالی نمی‌کرد. مسئول دسته بود اما از همه دسته بیشتر تلاش می‌کرد هیچ‌وقت نشنیدم بگویند نمی‌شود یا نمی‌توانم توکل و توسل بسیار […]

حسرتی که شهید سید مهدی اعتصامی به دل ما گذاشت
نگاه کردم و دیدم پسر جوانی است که محاسن ندارد

حسرتی که شهید سید مهدی اعتصامی به دل ما گذاشت

ما بعد از عملیات والفجر هشت به مرخصی رفتیم و برگشتیم . در آن فاصله ی ده یا پانزده روزی که ما در مرخصی بودیم ، یک عده نیروی اعزامی جدید به گردان آمدند . وقتی که مجددا به گردان آمدیم فکر می کنم ماه رجب بود ، به حسینیه الوارثین رفتیم و نماز ظهر […]

نحوه آشنایی من با شهید حاج قاسم اصغری
به روایت حاج ذبیح الله کریمی

نحوه آشنایی من با شهید حاج قاسم اصغری

شهید حاج قاسم اصغری بچه محل ما بود و ما ایشان را از قبل انقلاب می شناختیم . شناخت خیلی عمیقی نداشتیم اما آنقدر می دانم که قبل از انقلاب می شناختمش . ایشان یک هیئت داشت و هیئت شان هم متشکل از بچه ها بود . بچه های کوچک را سازماندهی می کرد . […]

لیست تصویری شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام

لیست تصویری شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام

لیست شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام به تفکیک عملیات   شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام در سال 1361 پاکسازی میادین مین (سومار و گیلان غرب) شهید سید مرتضی مساوات شهید محمدرضا دوقوز شهید محسن رضایی پور شهید محمدرضا بسطامخانی عملیات والفجر مقدماتی (منطقه فکّه و العماره) شهید علیرضا جلیلوند […]

گروه سه نفره ی شهید پیام پوررازقی و شهید محمد مرادی و من
از عملیات والفجر هشت تا کربلای یک

گروه سه نفره ی شهید پیام پوررازقی و شهید محمد مرادی و من

شهید پیام پوررازقی در عملیات کربلای یک شهید شد . سن ما تقریبا یکی بود البته تقریبا همه گردان به همین صورت بود و همه متولیدن دهه ی چهل بودند با دو سه سال جلوتر یا عقب تر . تقریبا همه با همدیگر هم سن و سال بودیم اما من با شهید پور رازقی متولد […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج ذبیح الله کریمی
این اولین آشنایی من با بچه های گردان تخریب بود

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج ذبیح الله کریمی

به گزارش خالدین ، حاج ذبیح الله کریمی یکی از رزمندگان و دلاوران گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام در دوران هشت سال دفاع مقدس بودند و امروز پس از گذشت بیش از سی سال از پذیرش قطع نامه دعوت پژوهشگران گروه خالدین را پذیرفته و در مقابل دوربین ، برای بیان خاطرات خود […]

هرکس برای نماز به جبهه نیامده میتواند از گردان تخریب برود
هیچ کس حتی جرات نکرد صلوات بفرستد

هرکس برای نماز به جبهه نیامده میتواند از گردان تخریب برود

قبل از عملیات والفجر هشت در موقعیت ام النوشه بودیم . فکر میکنم حاج اقا تاج آبادی که قبل از من به گردان تخریب آمده بودند ، آن روز ها امام جماعت بودند و ما پشت سر ایشان نماز میخواندیم . خاطرم هست که یک روز ، بعد از نماز صبح ، فرمانده گردان ، […]

آن روز فهمیدیم که خاک هم پذیرای جنازه افسر بعثی نیست
او جزو امرای ارتش عراق بود

آن روز فهمیدیم که خاک هم پذیرای جنازه افسر بعثی نیست

در یک مقطعی از زمان که مربوط به قبل از عملیات عاشورای سه بود ، ما به اتفاق تعدادی از بچه های گردان تخریب برای انجام ماموریتی به مریوان رفتیم . قبل از زمان آمدن حاج علی فضلی در تیپ سیدالشهدا ، حاج محمد خزاعی برای مدت کوتاهی بعد از شهادت حاج کاظم رستگار به […]

حاج عبدالله اینگونه رزمنده ها را در گردان زمین گیر کرده بود
هر یک از دانه های این انار بهشتی است

حاج عبدالله اینگونه رزمنده ها را در گردان زمین گیر کرده بود

مسبب آمدنِ من به مجموعه ی سپاه پاسداران ، خود شهید حاج عبدالله نوریان بود . من در دوران مختلف ، اعزام های مختلف میگرفتم و به جبهه های کردستان و جبهه های جنوب کشور می رفتم اما از زمانی که در مجموعه ی گردان تخریب لشگر سیدالشهدا علیه السلام آمدم تا زمانی که حاج […]

یک روز به شما خبر می‌رسد که این پاها چه کار کردند
وصیت شهید داوود ابراهیمی به مادرش

یک روز به شما خبر می‌رسد که این پاها چه کار کردند

پسرم ، شهید داوود ابراهیمی در مدرسه از جهت ورزش و قرآن و از جهت علمی تقریبا نمونه بود . در آن دوران ، با تایید دیگران و لطف دیگران ، این حقیر به عنوان یکی از اعضای انجمن اولیاء و مربیان مدرسه‌شان انتخاب شده بودم . در آن زمان این عزیزمان در مدرسه شان […]

حاج عبدالله پشت فرمان نشست و پرسید بسم الله الرحمن الرحیم گفتید ؟
ماشین در راه مانده بود و خراب شده بود اما ...

حاج عبدالله پشت فرمان نشست و پرسید بسم الله الرحمن الرحیم گفتید ؟

من در ارتباط با شهید حاج عبدالله نوریان خاطرات شاخصی در یاد دارم . یکی از این خاطرات مربوط به یک مقطعی است که ما داشتیم به سمت ارتفاعاتی در شمال غرب عراق میرفتیم تا در آنجا مستقر شویم . یک روزی من و حاج عبدالله سمنانی و حاج ابراهیم قاسمی ، سه نفری سوار […]

قلب انسان هم مثل این سنگ ها سیاه و کدر میشود
یک روز که حاج عبدالله به چم امام حسن ع آمد

قلب انسان هم مثل این سنگ ها سیاه و کدر میشود

ما در یک مقطعی ، به منطقه ی قصر شیرین رفتیم . منطقه ی باصفا و سرسبزی بود به نام چم امام حسن علیه السلام . رودخانه ای زلالی بود و درخت های لیمو و لیمو شیرین در اطراف رودخانه بود و خیلی باطراوت و زیبا و باصفا بود . ما برای امور آموزشی به […]

صیغه عهد اخوت با شهید حاج عبدالله نوریان
هیچوقت جرات نمی کردم که در چشمانش نگاه کنم

صیغه عهد اخوت با شهید حاج عبدالله نوریان

صادقانه بگویم ، شهید حاج عبدالله نوریان می خواستند ما را به یک انسان وارسته و متقی مبدل کند . اما من و شاید بعضی دوستان مثل من ، در محیطی زندگی کرده بودیم و رشد کرده بودیم که این نوع فضائل و این نوع حکمت ها را درک نمی کردیم . یعنی درک واقعی […]

خدایا ممنونم ازت که چنین فرزندی به من اعطا فرمودی
داوود جان در دوران مدرسه هم قاری ممتاز بود

خدایا ممنونم ازت که چنین فرزندی به من اعطا فرمودی

این حقیر زهرا مهرخاوران گیلانی هستم که البته در محله مان به فامیلی همسرم شهرت به ابراهیمی دارم . برای پسرم (شهید داوود ابراهیمی) در اصل اسم محمد را انتخاب کرده بودیم اما از آنجایی که اقوام ما به اتفاق پدرشهید قصد زیارت امامزاده داوود کرده بودند و زیارت امامزاده داوود و برای سلامتی من […]

از شهادت شهید پیام شریفی تا مخابره خبر شهادت من
ادامه ی عملیات کربلای هشت

از شهادت شهید پیام شریفی تا مخابره خبر شهادت من

ما یک گروه بیست نفری بودیم و برای ادامه ی عملیات کربلای هشت یا کربلای پنج به سمت خط رفتیم . قرار بود بنا به دستور ، مأمورتی را انجام بدهیم . به خط دوم رسیدیم که سنگری آن جا بود و داخل آن سنگر رفتیم که یک شب استراحت بکنیم یا آماده عملیات شویم […]