• امروز : یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
به روایت حاج ذبیح الله کریمی

نحوه آشنایی من با شهید حاج قاسم اصغری

  • کد خبر : 5022
نحوه آشنایی من با شهید حاج قاسم اصغری

شهید حاج قاسم اصغری بچه محل ما بود و ما ایشان را از قبل انقلاب می شناختیم . شناخت خیلی عمیقی نداشتیم اما آنقدر می دانم که قبل از انقلاب می شناختمش . ایشان یک هیئت داشت و هیئت شان هم متشکل از بچه ها بود . بچه های کوچک را سازماندهی می کرد . […]

شهید حاج قاسم اصغری بچه محل ما بود و ما ایشان را از قبل انقلاب می شناختیم . شناخت خیلی عمیقی نداشتیم اما آنقدر می دانم که قبل از انقلاب می شناختمش . ایشان یک هیئت داشت و هیئت شان هم متشکل از بچه ها بود . بچه های کوچک را سازماندهی می کرد . البته خودش هم سنش زیاد نبود اما بچه های کوچک تر از خودش را جمع کرده بود و یک هیئتی با هم داشتند . امام زاده ای در آن جا بود که می رفتند و عزاداری می کردند و برمی گشتند . بعد از شهادت شهید حاج قاسم اصغری هم این هیئت را برادرش برگزار می کرد .
من و شهید حاج قاسم اصغری از این طریق با هم آشنا شده بودیم و بعد از انقلاب ، در مسجد و بسیج و پایگاه هایی که برای بسیج بود همدیگر را می دیدیم . ولی هنوز آشنایی ما فقط در حد دیدن بود . من می دانستم که ایشان در بسیج هستند و از اعضای بسیج هستند . ما باز هم در همان محله بودیم تا سال شصت یا شصت و یک که تقریبا آشنایی مان بیشتر شد و احوالپرسی هایمان بیشتر شد .

من در آن زمان ، کار جمع آوری کمک برای جبهه ها را انجام می دادم و همین موضوع باعث آشنایی بیشتر ما با همدیگر شد . با پسرخاله های ایشان ، اقای جوزائی هم که در بسیج بودند آشنا شدم . با آقای مسعود میسوری هم همین طور آشنا شدم .
یک مسجدی در محل زندگی ما بود که ما در این مسجد نماز می خواندیم . ایشان هم گاهی می آمدند و آشناییمان در آن جا تقریبا بیشتر شد . آشنایی ما در همین سطح بود تا سال شصت و دو که ایشان ما را به عروسیشان دعوت کردند و بعد هم ، در زمان جنگ و جبهه ، خیلی خیلی با همدیگر عیاق شدیم . و رفاقتمان ، هم رفاقت بچه محلی بود و هم رفاقت معنوی و اعتقادی .
شخصیت حاج قاسم اصغری برای من جذابیت داشت . به همین دلیل برای مدتی ، تحت نظر گرفتمش . حرکات و رفتارها و صحبت هایش را تحت نظر گرفته بودم . بالاخره ایشان فرمانده ی گردان بود ، خصوصیات و ویژگی های خاص خودش را داشت و برای من هم جذابیت خاص خودش را داشت .

خداوند خیلی به ایشان کمک می کرد
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5022
  • نویسنده : حاج ذبیح الله کریمی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه