• امروز : چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳

حاج محمد غلامعلی

ماموریت پاکسازی میدان مین مریوان به روایت حاج حبیب فرخی
در این مسیری که دوستان پاک کرده بودند دوازده مین پیدا کردم

ماموریت پاکسازی میدان مین مریوان به روایت حاج حبیب فرخی

در یک مقطعی که عملیات نبود ‌، ما بچه های گردان تخریب به مریوان رفته بودیم . ما در مریوان کار می کردیم البته یک جایی بودیم که درگیری نبود . اسم آن جا را گذاشته بودند آموزش مادر ولی ما هم می گفتیم آموزش مادربزرگ چون خیلی دوره ی سنگین و سختی بود . […]

کارگاه انسان سازی شهید حاج عبدالله نوریان
مثل شهید علیرضا جلیلوند

کارگاه انسان سازی شهید حاج عبدالله نوریان

به ذهن من اینطور میرسه و اینطور برداشت میکنم که شهید حاج عبدالله نوریان و شهید سید محمد زینال حسینی که در مقطعی فرمانده و معاون گردان تخریب بودند ، در نقش مکمل هم دیگر بودند . شهید حاج عبدالله یک بچه معنوی بود . نمیخوام بگم عملیاتی نبود ولی سیدمحمد علملیاتی تر بود . […]

آن جا بود که فهمیدم برادر غلامعلی سرمان کلاه گذاشته است
قلبت ضعیف شده و باید خوراکی های مقوی بخوری

آن جا بود که فهمیدم برادر غلامعلی سرمان کلاه گذاشته است

در منطقه سرابگرم بودیم و نزدیک عملیات خیبر بود . فکر میکنم در پادگان ابوذر بودیم . بچه هایی که در پادگان ابوذر بودند می آمدند و چیز هایی که لازم داشتند را از من میگرفتند . یک روز برادر محمد غلامعلی آمد و گفت برادر ممقانی! من رفتم دکتر و دکتر گفته قلبت ضعیف […]

عملیات والفجر دو به روایت حاج محمد غلامعلی
اعزام از جنوب به نقره و پیرانشهر

عملیات والفجر دو به روایت حاج محمد غلامعلی

ما در جریان عملیات والفجر دو ، از جنوب اعزام شدیم به شهر نقده و رفتیم و رسیدیم پیرانشهر . خب با یه سر و صدایی هم راه افتادیم چون تیپ کامل حرکت کرده بود . رفتیم توی شهر نقده مستقر شدیم و شب هم عملیات شروع شد . عملیات انجام شد و خیلی هم […]

ماموریت ناتمام با شهید هادی مهین بابایی
شما پنج نفر کوله ها تون رو بردارید و بیاید

ماموریت ناتمام با شهید هادی مهین بابایی

اون زمان ، از بچه ها کسی فکرنمی کرد فردا صبح زنده میمونه . معمولا همه از حادثه فرار می کنن  که خطری پیش نیاد . مثلا آدم از کنار دیوار رد نمیشه که نکنه یه وقت دیوار خراب بشه … . ولی اونجا اینطوری نبود . بچه های گردان تخریب عاشق این بودن که […]

ماجرای خرید دوربین عکاسی برای گردان تخریب
عکس های بچه های گردان تخریب

ماجرای خرید دوربین عکاسی برای گردان تخریب

بچه های گردان تخریب همشون بی حاشیه بودن و سرشون توی کار خودشون بود . بخاطر همین از بچه های تخریب عکس های زیادی نیست . من یادمه با شهید حاج عبدالله نوریان صحبت کردم و با هزار زحمت راضی اش کردم که یه دوربین بگیریم . یه بنده خدایی تو گردان داشتیم به نام […]

روزی که به خانه ی شهید سیامک معمارزاده رفتیم
خونه پدریش توی محله تجریش تهران بود

روزی که به خانه ی شهید سیامک معمارزاده رفتیم

شهید سیامک (حسین) معمارزاده بچه ی بالاشهر بود . خونه پدریش توی محله تجریش تهران بود . خانواده اش از نظر مالی مرفه بودن . البته مرفه از دیدگاه من . فکر میکنم تنها پسر خانواده بود . درس خونده هم بود چون یه روز رفتیم خونشون ، پدرش خیلی اصرار میکرد که این پسر […]

عملیات والفجر مقدماتی به روایت حاج محمد غلامعلی
توی رمپ بود و همش باید توی رمپ کار میکردیم

عملیات والفجر مقدماتی به روایت حاج محمد غلامعلی

عملیات والفجر مقدماتی عملیات خیلی سختی بود . توی رمپ بود و همش باید توی رمپ کار میکردیم . نیروها خیلی زود آماده میشدن و زمان زیادی برای آمادگی نداشتن . ساعت ها پیاده روی داشت و موانعی که درست کرده بودن ، خیلی موانعی سختی بود . اولین باری بود که عراق موانعی با […]

دوربین های نماز جمعه ، خبر جانبازی من رو به مادرم دادند
ماجرای جانبازی حاج محمد غلامعلی

دوربین های نماز جمعه ، خبر جانبازی من رو به مادرم دادند

ما با بچه ها اعزام می شدیم به  بعضی جاها مثل قرار گاه های حمزه سید شهدا در کردستان برای پاکسازی میادین مین . ما میدان مین ها را شناسایی کرده بودیم و تقریبا میشد گفت من سر گروه این بچه ها شده بودم .با بچه ها می رفتیم توی قرار گاه های حمزه ی […]

شهید زعفری آرپیجی را انداخت وسط آتش
الحمدالله کسی آسیب ندید ولی...

شهید زعفری آرپیجی را انداخت وسط آتش

در موقعیت چنانه که بودیم ، هیچ امکاناتی نداشتیم ، نه چادر و نه چیز دیگری داشتیم . یک یک شب که  سرمای زیادی بود ، ما آتش درست کرده بودیم و اطراف آتش نشسته بودیم . شهید غلامرضا زعفری ، یک موشک آرپی جی در آتش انداخت و در حینی که نشسته بودیم منفجر […]

اینگونه به گردان رفتم و تخریبچی شدم
اولین قدمی که در میدان مین برداشتم

اینگونه به گردان رفتم و تخریبچی شدم

از عملیات بیت المقدس که به تهران برگشتیم ، طبق معمول یا در مسجد بودیم یا در بسیج ولی در خانه نبودیم . در همان زمان ، یک بچه محل داشتیم به نام قاسم میرصانعی که در موقعیت لانه جاسوسی ، در مقری که برای خنثی سازی بمب و اینها بود مشغول بود . ایشان […]

قمقمه ی شهید حاج علی موحد دانش
مرحله اول عملیات بیت المقدس

قمقمه ی شهید حاج علی موحد دانش

من در عملیات بیت المقدس هم بودم . در این عملیات خاطرات خیلی خوبی هم یادم هست. در آن زمان به عنوان نیروی پشتیبانی رفتیم که عمل کنیم . ما دیر تر از نیرو های رزمی با قایق به آن طرف کارون رفتیم و در جایی دپو شدیم . دم غروب بود ، نماز خواندیم […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمد غلامعلی
نحوه اعزام به جبهه و ورود به گردان تخریب

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمد غلامعلی

محمد غلام علی هستم  متولد سال 1342 ماه شهریور . اولین بار که تصمیم به حضور در جبهه  داشتم از نماز جمعه تهران شروع شد ، در آن زمان حجت اسلام آقای هادی غفاری قبل از خطبه ها سخنرانی داشتند  . فرمودند جنگ به این گونه است و هرکس آمادگی حضور در جنگ دارد ، […]

وقتی مین والمر عمل کرد و من مجروح شدم
والمرمنفجر شده پس دیگه یعنی شهید شدم

وقتی مین والمر عمل کرد و من مجروح شدم

معمولاً عادت داشتیم وقتی مجروح می شدیم دربیمارستان میماندیم تا به سلامتی کامل برسیم و بعد به خانه می رفتیم تا خانواده از مجروح شدن ما مطلع نشوند . در عملیات فجر۴ یک قسمت پدافندی داشتیم که در آنجا یک شیاری بود و باید آن شیار مین گذاری می شد . بچه ها مین گذاری […]

در زمان جنگ ، حکم فرمانده همون حکم رهبریه
من بعد از اینکه پام قطع شده بود

در زمان جنگ ، حکم فرمانده همون حکم رهبریه

من بعد از اینکه پام قطع شده بود ، رفتم پای مصنوعی گرفتم . تازه راه افتاده بودم و داشتم تاتی وار حرکت میکردم که رفتم لانه جاسوسی برای اعزام به منطقه . همین که وارد شدم ، فرمانده واحد یه برگه ماموریت نوشت واسم و دوباره محل اعزام رو نوشت : قرارگاه حمزه سید […]