• امروز : دوشنبه, ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

گردان تخریب

مبادا حفظ و صدور انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن را فراموش كنيد
وصیت نامه سردار شهید مرتضی اسماعیل زاده

مبادا حفظ و صدور انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن را فراموش كنيد

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل‌الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون به نام خداوندي كه زندگيم از اوست و به نام پروردگاري كه مرا لطف فراوان بخشيد و فرصتي داد تا در امتحان شركت كنم و در ميدان جنگ باز هم عليه باطل بشتابم و به نداي «هل من ناصر ينصرني» امام حسين(ع) […]

گم شدن شهید مرتضی اسماعیل زاده، معجزه ی خدا بود

گم شدن شهید مرتضی اسماعیل زاده، معجزه ی خدا بود

شهید مرتضی اسماعیل زاده یکی از شهدای شاخص گردان تخریب لشگر قمر بنی هاشم علیه السلام است. بچه های گردان تخریب در عملیات بدر دو گروه بودند که یک گروه به سرپرستی آقای محمد حسین‌پور و یک گروه هم به سرپرستی شهید اسماعیل‌زاده بود. قرار بود که از خط لجمن دشمن عبور کنند و بروند […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس، حاج احمدرضا هادی پور
سلاح شهید را زمین نگذاشتم و به جبهه آمدم

راوی و رزمنده دفاع مقدس، حاج احمدرضا هادی پور

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین قال علی علیه السلام: معرفت النفس انفع المعارف امام علی علیه السلام فرمود بهترین شناخت شناخت خود آدم است. با سلام و عرض ادب خدمت روح بلند حضرت امام مقام عظمای ولایت و همه بزرگان دین بنده احمدرضا هادی پور هستم. متولد ۱۳۴۴ […]

انهدام پل عبور بعثی ها در منطقه عملیاتی کربلای پنج
ماموریت گردان تخریب لشگر 57 در عملیات کربلای پنج

انهدام پل عبور بعثی ها در منطقه عملیاتی کربلای پنج

عملیات کربلای پنج، ده روز بعد از عملیات کربلای چهار شروع شد. معمولا رسم بود که وقتی یک عملیات سنگینی انجام می‌دادیم، به مرخصی می‌رفتیم و برمیگشتیم تا دو ماه بعدش که یک عملیات دیگر طرح‌ریزی کنیم. ولی بعد از عملیات کربلای چهار، در عرض ۱۰ روز با فرمان امام خمینی رحمه الله علیه، خیل […]

از امداد غیبی در عملیات کربلای چهار تا رمز پیروزی عملیات کربلای پنج
خاطرات فرمانده تخریب لشگر 57 از عملیات کربلای چهار

از امداد غیبی در عملیات کربلای چهار تا رمز پیروزی عملیات کربلای پنج

خنثی سازی میدان مین‌های عملیات کربلای چهار برای بچه های ما مثل آب خوردن بود. تفاوتی نمیکرد عمق میدان مین یک کیلومتر باشد یا ده کیلومتر. اصلا مهم نبود که عراق چه نوع مینی کاشته یا با چه آرایشی مین کاشته. بچه ها که اول معبر مینشستند مثل فرفره تا آخر میدان میرفتند. حتی برای […]

تاریخچه گردان تخریب لشگر بیست و هفت به روایت حاج احمد بیگدلی
تخریب لشکر 27 به طور رسمی در 21 عملیات در زمان جنگ شرکت کرد

تاریخچه گردان تخریب لشگر بیست و هفت به روایت حاج احمد بیگدلی

موسس و اولین فرمانده گردان تخریب، برادر حاج جعفر جهروتی بود. حاج احمد متوسلیان، کادر تخریب را انتخاب کردند. آقای جعفر جهروتی فرمانده تخریب سپاه 11 قدر شد و شهید همت فرمانده سپاه 11 قدر شد و برادرمان آقای فضلی فرمانده لشکر حضرت رسول (ص) شد. بعد از عملیات والفجر مقدماتی سپاه 11 قدر به […]

نحوه آشنایی من با گردان تخریب لشگر 27 محمد رسول الله
شعاری داشتیم در تخریب که: معبر باید معبر غلتی باشد

نحوه آشنایی من با گردان تخریب لشگر 27 محمد رسول الله

ورود من به گردان تخریب از طریق آشنایی با جعفر جهروتی زاده اتفاق افتاد. برادر جعفر هم نیروها را گلچین می کرد. اولین چیزی که میگفت این بود:« ما یکسری نیروی استشهادی و جهادی می خواهیم؛ نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد. و یک نفر خودش را فدای یک […]

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج احمد بیگدلی
آغاز فعالیت های انقلابی در کنار شهید محسن کربلایی

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج احمد بیگدلی

حاج احمد بیگدلی، از چهره‌های برجسته و فعالان انقلابی، با سابقه‌ای ارزشمند در مبارزات پیش از انقلاب و سال‌های نخستین دفاع مقدس، یکی از شخصیت‌هایی است که تجربه‌های او نقش مهمی در ثبت و انتقال تاریخ انقلاب و جنگ دارد. او که از دوران نوجوانی در جریان فعالیت‌های انقلابی حضور داشته، در توزیع اعلامیه‌های امام […]

حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد
حاج قاسم احترام پیرمرد را نادیده نگرفت

حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد

شهید حاج قاسم اصغری، زمانی که تیری به پایش اصابت کرده بود، آن تیر منفجر شد. این تیر از نوع دو زمانه بود. پس از این حادثه، مدتی در شهر ماند. خانمش اجازه نمی‌داد که او به جبهه بازگردد. حدود یک سال در شهر ماند، اما پس از آن به گردان تخریب بازگشت و معاون […]

شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد
معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیل‌کرده و بافضیلت

شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد

یکی از شهدایی که برای من بسیار شاخص بود، شهید معمارزاده بود. تا جایی که من به خاطر دارم، او را به نام حسین می‌شناختیم، اما بعدها که با دوستانم صحبت می‌کردیم، فهمیدم که نام اصلی‌اش سیامک بوده است. شهید معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیل‌کرده و بافضیلت محسوب می‌شد. محاسن او تازه درآمده […]

این سه شهید آخرین امید صدام را ناامید کردند
وقتی آن پل منفجر شد، عراق از همه چیز ناامید شد.

این سه شهید آخرین امید صدام را ناامید کردند

عملیات بیت‌المقدس در سه مرحله آغاز شد. در مرحله اول، ما از کارون به جاده آسفالت رسیدیم. در مرحله دوم، به دژ (کوسواری) پیشروی کردیم و در مرحله سوم، از دژ (مارد) تا آن طرف جاده شلمچه و خاک‌ریزی که نزدیک نهر خین بود، مستقر شدیم. در بحث محاصره خرمشهر، حاج احمد قبل از عملیات […]

ماجرای معرفی شهید حاج عبدلله نوریان به عنوان فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهداء
زمانی که می‌خواستیم به مقر تیپ ده برویم، یک خمپاره ۶۰ به کاپوت ماشین اصابت کرد

ماجرای معرفی شهید حاج عبدلله نوریان به عنوان فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهداء

در عملیات مسلم، تیپ سیدالشهدا تشکیل شد و در آن زمان، شهید علی موحد دانش به‌عنوان فرمانده تیپ بودند. مدتی گذشت تا اینکه شهید موحد در جلسه‌ای به من گفت: “یک نفر را به‌عنوان مسئول تخریب لشگر ده سیدالشهدا معرفی کن.” چند روزی گذشت، اما با وجود اینکه تعدادی از بچه‌ها برای این مسئولیت بودند، […]

نحوه مواجهه گردان تخریب با مین های جدید و ناشناخته
با وجود تمام این چالش‌ها هیچ شهیدی ندادیم

نحوه مواجهه گردان تخریب با مین های جدید و ناشناخته

ما در تخریب معمولاً یک گروهی داشتیم که به آن “اطلاعات رزمی” می‌گفتند. این گروه وظایف اطلاعاتی را بر عهده داشت. آن‌ها هم با بچه‌های اطلاعات تیپ و لشکر همکاری می‌کردند و هم مین‌های جدید را شناسایی کرده و اطلاعات آن‌ها را به ما منتقل می‌کردند. در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس، بچه‌ها به یک مین […]

تاسیس گردان تخریب لشگر 27 به روایت حاج جعفر جهروتی
تصمیم گرفتیم تعدادی نیرو بگیریم و گردانی تشکیل دهیم

تاسیس گردان تخریب لشگر 27 به روایت حاج جعفر جهروتی

در مریوان، ارتش یک سری مین‌های ضدنفر در منطقه کار گذاشته بود. این مین‌ها را با گونی خالی کرده بودند، اما به مرور زمان، بر اثر بارندگی، رانش زمین و عوامل دیگر، این مین‌ها به‌صورت بسیار نامنظم در زمین پوشیده شده بودند. هیچ‌کس حاضر نمی‌شد به سمت این میدان‌ها برود. من در اردیبهشت سال ۱۳۵۸، […]

از بگو مگو با شهید مهدی باکری تا آغاز رفاقتی بی بدیل
شما تخریب چی ها دنبال ماجراجویی هستید

از بگو مگو با شهید مهدی باکری تا آغاز رفاقتی بی بدیل

خاطرات بسیاری از شهدای گردان دارم که اگر عمری باقی باشد، حتماً خدمتتان عرض می‌کنم. اما این خاطره یک خاطره ی خاص از شهید مهدی باکری است . یک بار درباره آقا مهدی از بچه‌های تبریز پرسیدم. گفتند ایشان دو برادر بیشتر نبودند که بزرگسال بودند. این خاطره مربوط به یکی از بستگاه نزدیک ایشان […]

تو ازدواج کن! شغلت پای من…
اسخ داد: "دارم مکه می‌روم. خلاصه، حلالمان کن."

تو ازدواج کن! شغلت پای من…

خداوند حاج عبدالله را رحمت کند. او یکی از آن اورکت‌های آمریکایی که سربازها می‌پوشیدند، داشت. آن را به تن می‌کرد و در جیبش سنگ‌هایی نگهداری می‌کرد؛ سنگ‌هایی سفید، سفید لکه‌دار، سیاه و… . روزی یکی از این سنگ‌ها را بیرون آورد و گفت: “این را نگاه کن، این سنگ کم گناه کرده است.” سنگ […]

یکی از اوقات اجابت دعا، شب عملیات است
توصیه ی آیت الله حاج عبدالکریم حق شناس

یکی از اوقات اجابت دعا، شب عملیات است

در جریان عملیات والفجر ۸، روزی زیر آتش سنگین دشمن در سنگر بودیم. آن روز نمی‌دانم در غذا چه ریخته بودند، اما هر از چند دقیقه مجبور می‌شدم به دستشویی بروم. فاصله دستشویی تا سنگر حداقل صد تا دویست متر بود و هر بار که می‌نشستیم، باید دوباره بلند می‌شدم و به دستشویی می‌رفتم. این […]

غذای بین راهی به درد نمی‌خورد، اما خوب است
قبلاً خودش شوخی کرده بود که این‌ها برای چارقد دخترش هستند

غذای بین راهی به درد نمی‌خورد، اما خوب است

شهید حاج عبدالله نوریان علاقه خاصی به من داشت و این علاقه را در صحبت‌هایش نشان می‌داد. گاهی به من می‌گفت: «ممقانی، خطاهای من را به من بگو.» من معمولاً پاسخ می‌دادم: «من چه بگویم؟» و او می‌گفت: «درباره من چه خوابی دیده‌ای؟» یک بار که در تهران بودیم، او به دیدن من آمد. آن […]

دقت در انجام وظایف به بهترین شکل
یکی از ویژگی های شهید حاج عبدالله نوریان

دقت در انجام وظایف به بهترین شکل

یکی از ویژگی‌های حاج عبدالله، دقت و توجه خاصی بود که به وظایف خود داشت. او با جدیت به حکم و مأموریتی که بر عهده‌اش گذاشته شده بود عمل می‌کرد و حتی هنگام تردد مسلحانه خود و اعضای گردان در منطقه، همه جزئیات را رعایت می‌کرد. برای مثال، او برگه‌های حکم مأموریت را با چسب […]

حاج عبدالله نوریان روز های بعد از عملیات خیبر به روایت حاج علی بهجانی ممقانی
ممقانی، ای کاش تو هم می‌آمدی

حاج عبدالله نوریان روز های بعد از عملیات خیبر به روایت حاج علی بهجانی ممقانی

پس از عملیات خیبر، به دلیل موج‌گرفتگی، به تهران بازگشتم و برای مداوا به بیمارستان نجمیه مراجعه کردم. دکتر بیگدلی مسئول درمان من بود. در همین زمان، حاج عبدالله نیز معمولاً پس از هر عملیات به تهران می‌آمد، اما این بار خبری از او نشد. بعدها شنیدم که خودش گفته بود: «ممقانی، ای کاش تو […]

خاطره ای که از شهید پیام پوررازقی در ذهن دارم
هنوز طراوت نوجوانی‌اش به جوانی تبدیل نشده بود

خاطره ای که از شهید پیام پوررازقی در ذهن دارم

شهید بزرگوار پیام پوررازقی، نوجوانی بود که هنوز طراوت نوجوانی‌اش به جوانی تبدیل نشده بود که ما با ایشان آشنا شدیم. در جبهه، علاقه‌ای شدید به ایشان داشتم. او واقعاً از نیروهایی بود که به دلیل جدیت و خلوصی که در وجودش داشت، احساس می‌کردم اگر بیشتر از آنچه عمر ایشان بود زندگی می‌کرد، شاید […]

عشق و اطاعت رزمنده ها از حاج قاسم بدلیل اخلاصش بود
این اطاعت از سر عشق بود، نه اجبار

عشق و اطاعت رزمنده ها از حاج قاسم بدلیل اخلاصش بود

یکی از مشخصه‌های برجسته شهید حاج قاسم اصغری، اخلاص او بود. اگر از بچه‌های گردان تخریب می‌پرسیدید که حاج قاسم را با چه صفتی به یاد می‌آورید، بی‌تردید «اخلاص» را ذکر می‌کردند. یک بار در زمین صبحگاه، بعد از نماز صبح یا شاید هم هنگام کار شبانه، حاج قاسم برای بچه‌ها صحبت کردند. در صحبت‌هایشان […]

حاج قاسم من را به گردان تخریب برد

حاج قاسم من را به گردان تخریب برد

یک سالی با شهید حاج قاسم اصغری دمخور بودم. در سال ۱۳۶۴، تصمیم گرفتم برای چهارمین بار به جبهه بروم. به خانه حاج قاسم رفتم و گفتم که قصد دارم به گردان تخریب ملحق شوم. حاج قاسم بلافاصله و با همان روحیه پرنشاط و پرهیجانش، لباس پوشید و همراه من به اعزام انفرادی رفت. او […]

نمیتوانستم جای خالی حاج عبدالله را تحمل کنم
نمی‌توانم حالات و شخصیت حاج عبدالله را توصیف کنم، اما...

نمیتوانستم جای خالی حاج عبدالله را تحمل کنم

پیش از عملیات والفجر چهار، به قلاجه رفتم که مقر لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله بود. مسئول پرسنلی لشکر، یکی از هم‌دوره‌ای‌های سپاه برادرم بود که فکر می‌کنم سردار علائدینی بودند. در همان زمان تصمیم گرفتم به لشکر ۱۰ بروم. پدرم مخالفت کرد و گفت: «پسر، عملیات همین‌جاست، نرو.» اما من اصرار داشتم و گفتم: «نه، […]

جنازه افسر بعثی عراقی که خاک هم قبولش نمیکرد
حاج عبدالله نیز از ما خواست برای این جنازه استغفار کنیم

جنازه افسر بعثی عراقی که خاک هم قبولش نمیکرد

در ارومیه بودیم و یک شب در قرارگاه سیدالشهدا ماندیم. شهید حاج عبدالله نوریان دو روز ما را در ارومیه نگه داشت. در این مدت، او ما را به جاهای مختلفی برد. یک روز همراهش رفتیم و او یک دست جگر خرید. برای بچه‌هایی که این ماجرا را تعریف می‌کردیم، همیشه تعجب‌آور بود، چون حاج […]