انگار یک فرشته ای است که بر روی زمین نازل شده علامه امینی حکومت را از آن ولی فقیه میدانست روحیه ی بچه های گردان تخریب به روایت حاج حسن نسیمی کاشانی؛ چهره همیشه ضدانگلیسی با دست خالی سیم خاردار ها را جمع میکرد و انگار درد را نمیفهمید من در خواب رسول خدا را ديدهام خاطره بچه های پشتیبانی لشگر از شهید حاج عبدالله نوریان نقطه قوتی دارم که قیافهام شبیه برادران افغانستانی است
مدتی قبل از عملیات خیبر بود که به منطقه جفیر آمدیم . یک پاسگاهی بود به نام پاسگاه زارعی که به آنجا رفتیم و تا یک مدت هم در آن جا بودیم تا قرار شد به آن طرف آب برویم . یک قرارشد با هلیکوپترها جلو برویم اما بعد گفتند نشد . هلیکوپترها را روشن […]
در عملیات خیبر خیلی از جنازه ها در جزیره مجنون مانده بود . بچه های تخریب ، شب ها با بچه های تعاون میرفتند و جنازه ها را به عقب می آوردند . بچه های تخریب اول نگاه می کردند که تله ای به بدن ها نباشد چون عراقی ها می دانستند که بچه های […]
بحث عملیات خیبر ، یک عقبه و مقدماتی دارد . مدتی قبل از عملیات خیبر در تهران ، در پادگان ولیعصر میان فرماندهان وقت سپاه اختلاف نظر ها و بحث هایی راجع به عملیات خیبر پیش آمده بود . شهید حاج کاظم رستگار و شهید حسن بهمنی در آن مقطع نسبت به عملیات خیبر انتقاداتی […]
بعد از عملیات والفجر چهار ، ما بیشتر در منطقه سراب گرم مستقر بودیم . پادگان ابوذر منطقه استراحت ما بود . ضمن اینکه ما توی اون مناطق مهم مامور پاکسازی بودیم و برای جمع آوری میدون مین میرفتیم گاهی هم ماموریت های دیگه میرفتیم . بین عملیات ها بود ، یادمه دو سه بار […]
ما یک شهیدی داشتیم به نام شهید حسین کاشانی . ایشان در عملیات خیبر مسئول تدارکات بود و نکته خیلی ظریفی را برای بچه ها انجام می داد . بعضی گردان ها وقتی برای تدارکات آمار می دادند حدود ده نفری را اضافه می گفتند . مثلا غذا که می خواستند بگیرند ، اگر بیست […]
شهید حاج عبدالله نوریان و شهید سید محمد زینال حسینی و سمنانی و سید ناصر در عملیات خیبر شیمیایی شده بودند . اولین باری بود که از شیمیایی استفاده می شد و افراد خیلی وحشت داشتند زیرا نمی دانستند آلودگی اش چطور است . اطلاعاتی در موردش نداشتند که واگیر دارد یا ندارد . منطقه […]
یک شهیدی داشتیم به نام حاج میری که هنوز جنازه اش بر نگشته است . از لحاظ سنی کوچکترین فرد گردان بود . بعد از عملیات خیبر که یک مرحله انجام شده بود . یک مرحله دیگر مانده بود . یک خط را می خواستند پاکسازی کنند ولی زیاد ضرورت نداشت . اما از آنجا […]
در عملیات خیبر ما مامور به گردان حضرت قاسم بودیم بعد از اینکه گردان زد به خط و برگشت ما را در قرارگاه تاکتیکی نگه داشتند . نیاز بود که یک سری بچه های تخریب آنجا باشند و ما هم آنجا بودیم که اگر شهید سید محمد (معاون گردان) و شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده […]
بسم الله الرحمن الرحیم اصغر آقادادی هستم از رزمندگان لشکر مقدس امام حسین . خاطره ای که امروز می خواهم برایتان تعریف کنم از توسلی که به ائمه معصومین در هر زمان جبهه و عملیات ها ایجاد می شد و توسل پیدا می شد به ائمه معصومین و مشکل حل می شد. در عملیات خیبر […]