• امروز : شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳

دفاع مقدس - خاطرات شهداء

شهیدی که آرامش را از چشمان دشمن ربوده بود
شهید عبدالرسول زرین

شهیدی که آرامش را از چشمان دشمن ربوده بود

بسم الله الرحمن الرحیم بنده یوسف کشفی هستم  در زمان جنگ اعزامی از بندر عباس بودم و مسیرمان به دارخوین خورد که  نیروهای اصفهان آنجا مستقر بودند. یک پاسگاهی بود که ژاندارمری آنجا را تخلیه کرده بود و بچه های اصفهان به فرماندهی و سرپرستی آقا رحیم صفوی مستقر بودند و ما هم به عنوان […]

روزی که موی سر شهید علی حجابی رو تراشیدم
این رفتنیه بزن موهاشو

روزی که موی سر شهید علی حجابی رو تراشیدم

شهید علی حجابی بچه محل ما بود . بچه ی خیابان 13ابان بود . علی حجابی یکی از بچه های خیلی مخلص بود.تقریبا میشه با سید محمود موسوی مقایسش کرد . یکی از کسایی بود که با اینکه خودش نوجوان بود اما بقیه رو هم تربیت کرده بود. خیلی بچه ساکت و مظلومی بود.خیلی سرش […]

پشت پرده ی ضبط خاطرات شهدا به روایت رزمنده دفاع مقدس
دست های پشت پرده

پشت پرده ی ضبط خاطرات شهدا به روایت رزمنده دفاع مقدس

این مقدمه واجبه شاید وقت شما رو بگیرم اما تقاضا میکنیم این رو از تدوین در نیار از این واضح تر و شفاف تر نداریم که در این کاری که شما داری انجام میدی به ظاهر شما نشستی و حقیر اما به جده ام صدیقه طاهره یقین دارم پشت این ماجرا دستی وجود داره و […]

امام فرمود شما هجمه کنید آنها عقب میروند …
جمله ی محبوب برای حاج احمد کاظمی

امام فرمود شما هجمه کنید آنها عقب میروند …

بسم الله الرحمن الرحیم محمد رئیسی هستم  از لشکر نجف اشرف به فرماندهی حاج احمد کاظمی آن روز به ایشان می گفتیم احمد و یا به قول نجفی ها می گفتیم احمِد . در جبهه فیاضی یک مسئول خط بود وقتی به هتل بین المللی رسیدیم  گفتند الان احمِد میاد . دیدیم یک نفر از […]

شهیدی که از ترس آلوده شدن به گناه به مرخصی نمیرفت
به من گفتند که آقای مرادی به مرخصی نمی رود

شهیدی که از ترس آلوده شدن به گناه به مرخصی نمیرفت

خاطره ای که از فضای معنوی جبهه دارم مربوط به شهید محمد رضا مرادی است. بعد از عملیات کربلای چهار بچه ها به مرخصی می رفتند . آقای سلیمان آقایی نزدیکی های عملیات کربلای پنج و بعد از عملیات کربلای چهار به من گفتند که آقای مرادی به مرخصی نمی رود . منم گفتم با […]

شهید حمیدرضا دادو حوله ی خودش را به من داد
روایتی شنیدنی از شهید حمیدرضا دادو

شهید حمیدرضا دادو حوله ی خودش را به من داد

یادم نیست که کجا بود ما رفتیک که جایی آب تنی کنیم. با آگاهی قبلی هم نرفته بودیم. من به خاطر سهل انگاری حوله همراهم نبود. هوا گرم بود. می گویند که دستور نبی مکرم  است که همیشه وسایلی مانند شانه،مسواک،حوله همراه داشته باشید. که این ها اختصاصی است و حالت عمومی استفاده نکنید. دوستان […]

فرمانده سپاه قدر ، رزمنده ی مجروح را به دوش گرفت و به عرش برد
صورت زیبا و نورانی شهید همت

فرمانده سپاه قدر ، رزمنده ی مجروح را به دوش گرفت و به عرش برد

یک خاطره از شهید همت بگویم.تا یه کم به دلتان بچسبد. وقتی ما از هم جدا شدیم شهید حمید رضا حسینیان و بعد خواهر زاده عزیز من .  به لشکر محمد رسول اله در دو کوهه رفت . گردان عمار قبل از عملیات والفجر 1 که پای من تیر و ترکش خورد  دستم عصا و […]

مسئول آموزش پادگان امام حسین علیه السلام ، شهید میثم شکوری
بخاطر بلایی که سر ما آوردید گریه میکنیم

مسئول آموزش پادگان امام حسین علیه السلام ، شهید میثم شکوری

شهید میثم (مرتضی) شکوری مسئول آموزش بودند در پادگان امام حسین. سال 61 که ما را بردند آنجا دوره 28 آموزش بسیج بود. من قبلش خیلی آموزش دیده بودم. تک آورهای شیراز با من کاری کردند که من وقتی سال 59 با 13 سال سن تک آور را آموزش دیدم  عکس دارم که ژسه از […]

پیکر شهیدی که بعد از چهارده سال ، سالم پیدا شد
شهید محمدجعفر نصر اصفهانی

پیکر شهیدی که بعد از چهارده سال ، سالم پیدا شد

بسم الله الرحمن الرحیم توفیقی نصیب ما شد که  در گروه تفحص شهدای لشکر 14 امام حسین  به دنبال پیکر مطهر شهدا بگردیم. یکی از مناطقی که ما شروع به تفحص کردن  کردیم منطقه ی طلائیه بود. در یکی از ماموریت هائی که ما  برای تفحص شهدا رفتیم. حدوداً ساعت 4 الی 5 عصر بود […]

پیش نماز کم سن و سال
خاطره ای که از شهید خدیور دارم

پیش نماز کم سن و سال

خدیور بچه ی قد کوتاه و سیه چرده ای بود. ما یک مقر دیگه ای داشتیم که شهید حاج عبدالله نوریان ایشان را به آن جا برده بود. ما هم رفتیم که به ایشان سر بزنیم. نزدیک اذان بود که ما به چادر ایشان رسیدیم و آنها در حال نماز خواندن بودند و ایشان پیش […]

کسی حق شنا کردن در اروند رود را ندارد
دوباره خندید و گفت طوری نیست عزیز

کسی حق شنا کردن در اروند رود را ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب کمال اسماعیلی از نیروهای لشکر 14 امام حسین (ع)  در زمان دفاع مقدس هستم . می خواهم یک خاطره ی شیرینی از شهید خرازی برای شنوندگان عزیز عرض کنم . در عملیات والفجر هشت ما ابتدا سمت کارخانه نمک عملیات انجام دادیم  بعد به دلیل مسائل نظامی لشکر امد سمت […]

روزی که حاج قاسم تانک رو منفجر کرد
گفت مواظب من باش میرم سراغ تانک

روزی که حاج قاسم تانک رو منفجر کرد

یکی از اعجوبه های تخریب شهید غلامرضا زعفری بود و عشقش زدن معبر تعجیلی بود. وقتی هم از خاطراتش تعریف میکرد اونقدر خوش سخن بود که نمیفهمیدی زمان چگونه میگذره حین تعریف خاطراتش از حرکات دست وسرش هم استفاده میکرد که این خودش خیلی جذابیت داشت بعد از شهادت شهید حاج قاسم اصغری و رسول […]

دستی را که مدیون شهید حاج عبدالله نوریانم
روزی که مجروح شدم

دستی را که مدیون شهید حاج عبدالله نوریانم

سال 1361 نزدیک به سال 1362بود .  با حاج عبداله و یک سری از بچه های دیگه از جمله آقای حاج عبداله سمنانی، فرامرز ابوالفضل هنجانی  حسین دیوارگر ،اقای سید مرتضی محبوب مجاز و تنی چند از دوستان دیگر که ما رفتیم با بازدید راز بالای قله 1150 که من وارد میدان مین شدم میدان […]

ماجرای اسارت سربازان ارتش در دهلران
به روایت سرباز ، جانباز و آزاده دفاع مقدس

ماجرای اسارت سربازان ارتش در دهلران

بسم الله الرحمن الرحیم به یاد شهدا و به یاد امام شهدا بنده جواد رجبی متولد سال 1345 اعزامی از لشکر 21 حمزه به منطقه بودم  دوران آموزشی در لجستیک تهران بودیم میدان حر یک هفته آن جا بودم وبعد از یک هفته به مشهد مقدس اعزام شدیم. دوران آموزشی کلاً در اردوگاه 541  مشهد […]

شبی که فرمانده سپاه کردستان ، شهید حاج داوود کریمی سینه خیز رفت
شناختمش ولی خواستم اذیت کنم

شبی که فرمانده سپاه کردستان ، شهید حاج داوود کریمی سینه خیز رفت

سال 58 بود وقتی وارد سنندج شدیم ، درگیری اوج پیدا کرده بود . یه تپه ای بود که بهش میگفتن باشگاه افسران ،تقریبا خوابگاه مانند بود ،که ما اونجا مستقر شده بودیم بالای تپه طوری بود که به همه جا تمرکز داشتیم .  بهار 58 تازه انقلاب پیروز شده بود.عکسشم هست اتفاقا موهامم خیلی […]

خبرنگاری که در خط مقدم به شهادت رسید
منطقه عملیاتی والفجر یک

خبرنگاری که در خط مقدم به شهادت رسید

زمان عملیات والفجر یک شد و مقر گردان تخریب باز هم در منطقه چنانه بود . خدا رحمت کند یک شهید داشتیم به نام شهید علی درویش که با شهید شاه حسینی در والفجر یک شهید شدند. آنجا من هم زخمی شدم ، ترکش به پایم خورد و به عقب آمدم ، بعداً متوجه شدم […]

اینجا جای بزرگاس ، بمون ، بزرگ شو و بزرگی کن
اولین برخورد با شهید حاج عبدالله نوریان

اینجا جای بزرگاس ، بمون ، بزرگ شو و بزرگی کن

فکنم سال شصت بود اومدم توگردان تخریب حدودا نفر بودیم . چون گردان تخریب تازه تاسیس شده بود نظم هم نداشت.  هرکی میرسید دستور میداد . شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان) هم نبود . دیگه مشخص نبود کی چیکارس . ماهم نیروی کردستان بودیم و خودمون اونجا مسئول بودیم .نمیدونم سر چی اونجا با […]

حسین پسر غلامحسین این را می‌گوید
شناسایی شلمچه

حسین پسر غلامحسین این را می‌گوید

قبل از عملیات بدر می‌خواستیم در منطقه شلمچه عملیاتی انجام دهیم. خیلی مراقبت می‌كردیم كه عملیات لو‌نرود. یك طرف خاكریز دژ ایران در آب بود. بچه‌ها با مسؤولیت یوسف الهی مشغول شناسایی بودند. چند شب پشت سرهم می‌رفتند شناسایی. اولین تیم شناسایی كه رفت اكبر موسایی و حسین صادقی بودند كه برنگشتند. نمی‌دانستم اسیر شده‌اند […]

روزی که شهید عباس حسنی در میدان مین دوید
توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها

روزی که شهید عباس حسنی در میدان مین دوید

یک مدتی در موقعیت چنانه بودیم . فکر می کنم عملیات والفجر یک بود . من در عملیات والفجر یک در دسته ی شهید عباس حسنی بودم . عباس حسنی از آن بچه هایی بود که وقتی به جبهه آمد متحول شد . هم از لحاظ گفتاری متحول شد و هم از لحاظ رفتاری . […]

رتبه برتر کنکور ، شهید حمیدرضا دادو
تیم سه نفره ی شهداء

رتبه برتر کنکور ، شهید حمیدرضا دادو

یک تیم سه نفره در بچه ها داشتیم که در یک رنج سنی قرار داشتند و بسیار معنوی و کاری بودند . شهید مهدی ضیائی و شهید حمیدرضا دادو و کسی که بعدا به شهادت رسید شهید سید مهدی تقوی . هر سه این عزیزان در یک فضا بودند ، هم جدی و هم معنوی […]

دست خط و نامه ی شهید حاج عبدالله نوریان
طی شد این عمر تو دانی به چه سان

دست خط و نامه ی شهید حاج عبدالله نوریان

روزی بر روی موتور بودیم . با تریل 125 از پادگان ابوذر داشتیم می رفتیم سرابگرم ، این را آنجا به من داد .   فکر کنم مربوط به سال 1361 است که به یادگار نگه داشتم . انشااله یک روز بگیم این را با ما در قبر بگذارید. حاج عبدالله ما را فراموش نکند.   […]

حاج عبدالله نوریان گفت حاج قاسم اصغری فرمانده خوبی میشه
ماجرای ورود شهید حاج قاسم اصغری به گردان

حاج عبدالله نوریان گفت حاج قاسم اصغری فرمانده خوبی میشه

در رابطه با حاج قاسم اصغری خیلی حرف ها زده شده . از شجاعتش ، از روی سیم خاردار خوابیدنش ، از اخلاقیاتش خیلی صحبت ها شده . قبل از عملیات والفجر2 ، مقر گردان توی کوهدشت بود . اون زمان شهید حاج عبدالله نوریان با شهید حاج سید محمد زینال حسینی اکثرا میرفتن منطقه […]

مسئول چایی ، شهید اصغر رحیمی
شهید مظلوم گردان تخریب

مسئول چایی ، شهید اصغر رحیمی

یک شهیدی بود درگردان بنام شهید بزرگوار اصغر رحیمی . از شهدای خیلی خوب و زحمت کش گردان ما بود بچه کرج بود وقتی به گردان آمد 16 الی 17 سال داشت بعد از عملیات کربلای یک بود که وارد گردان شد .  از روز اول کسی بود که در گردان هر کاری نیاز بود […]

ماجرای سوختن پای شهید هادی مهین بابایی
حتی یه آخ نگفت

ماجرای سوختن پای شهید هادی مهین بابایی

هادی مهین بابایی یکی از پسرای هیکل دار و خوش تیپ و مو بور و خیلی با اخلاق و خیلی شاد بود . در کنار اینکه خیلی مکتبی بود خیلی هم مهربون بود . این بشر رو تو بدترین شرایط اخمو نمیدیدیم . حتی تو بدترین شرایط .من ندیدم اصلا تو مراسمامون که بچه های […]

ماجرای یک عکس
درگیری روحانی گردان تخریب با شهید سید مهدی تقوی

ماجرای یک عکس

  این عکس مربوط می شود به شبی که شهید تقوی داشتند دسته را محیا می کردند برای یک حرکت رزم شبانه . من اونجا دیدم که شهید تقوی خیلی جدی دارد به بچه ها نهیب میزند که البته جدیت هم میطلبید . شهید تقوی خیلی مودب و آرام  بود . کمتر از ایشان تغیّر […]

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!