• امروز : یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
لبخند های پشت خاکریز

ماجرای کشف انبار مهمات توسط شهید مهدی کریمی

  • کد خبر : 2328
ماجرای کشف انبار مهمات توسط شهید مهدی کریمی

مهدی کریمی را من می دیدم که بچه ی خوش لباس و شیک پوش و تمیز و مرتب و خیلی خوش استیل بود . فرم اندامش خوب بود ورزشکاری و کماندویی بود. خنده رو و خوش رو بود. لبخندهای زیبای ایشان من را جذب می کرد. چهره اش جذاب بود و در عاشورای 3 به […]

مهدی کریمی را من می دیدم که بچه ی خوش لباس و شیک پوش و تمیز و مرتب و خیلی خوش استیل بود . فرم اندامش خوب بود ورزشکاری و کماندویی بود. خنده رو و خوش رو بود. لبخندهای زیبای ایشان من را جذب می کرد. چهره اش جذاب بود و در عاشورای 3 به شهادت رسید.

خاطره ای که دارم از شهید مهدی کریمی را شهید حاج ناصر اربابیان برایم تعریف کرد .

ناصر اربابیان اینطور تعریف می کرد که : شهید کریمی کوه نورد بود حرکتش در کوه خیلی قدرت مندانه و سریع بود. در کار کوه نوردی خیلی تمرین می کرد. بچه ی شوخی بود. می گفت: یک جا که من در کوهنوردی رفتم مقداری مهمات پیدا کردم اگر امکان دارد با یک سری از بچه ها برویم و این مهمات را بیاوریم. شهید اربابیان جواب داده بود که خب پس برویم و مهمات را بیاوریم. خیلی برایش مهم بود.

بچه هایی مثل حاج قاسم اصغری و اربابیان با اینکه عنوان معاون اول و دوم را نداشتند اما مشخص بود که تیپ فرماندهی داشتند و در گردان به عنوان نفرات برتر و شایسته مثل وحید بهاری  بودند یعنی در نبود فرمانده ها به خوبی اداره می کنند. از دید خود فرماندهان هم اینطوری بودند.

 

ناصر اربابیان میگفت : بچه ها را  بعد از صبحگاه به خط کردیم و به دنبال کریمی حرکت کردیم. دو ساعتی در راه بودیم که دبچه ها خسته شده بودند. کوهپیمایی طولانی مدتی بود. تا اینکه کریمی گفت : رسیدیم.

شهید اربابیان نگاه کرده بود به مهمات و پرسیده بود ، خب پس مهمات کجاست ؟ . کریمی اشاره کرد به دو تا فشنگ و گفت : همین ها است. گفتم ما گردان را اینجا اوردیم برای این دو تا مهمات. کریمی گفت: شما نپرسیدی که چقدر مهمات است.

مطالبه حاج عبدالله ازما این بود که میگفت باید در جنگ تاثیر گذار باشید

یعنی به عنوان یک کار طنز و شوخی چنین بلایی سر کل گردان آورده بود . اربابیان گفت: که شما گفته بودی یک ربع  تا 45 دقیقه راه است که کریمی در جواب می گوید من که می آیم یک ربع تا 45 دقیقه می رسم. مشکل من نیست که شما نمی توانید در کوه حرکت کنید. این مدل شوخی کردن شهید کریمی بزرگ بود.

 

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2328
  • نویسنده : حاج مسعود میسوری
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه