• امروز : یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
راه اندازی چرخ خیاطی غنیمتی

خیاط گردان تخریب ، شهید صبرعلی کلانتر

  • کد خبر : 2366
خیاط گردان تخریب ، شهید صبرعلی کلانتر

ما در گردان که بودیم یک سری نیروهای جدید آمد و پخش گردان شدند و چادرهایشان مشخص شد. تیم بندی و دسته بندی شدند. چند روزی که صبح گاه می رفتیم ، من دیدم یک پسر قد بلندی است و خیلی شلوغ است لهجه ترکی داشت و جدید بود. من زیاد طرفش نمی رفتم چون […]

ما در گردان که بودیم یک سری نیروهای جدید آمد و پخش گردان شدند و چادرهایشان مشخص شد. تیم بندی و دسته بندی شدند. چند روزی که صبح گاه می رفتیم ، من دیدم یک پسر قد بلندی است و خیلی شلوغ است لهجه ترکی داشت و جدید بود. من زیاد طرفش نمی رفتم چون ما بچه های قدیم با هم بودیم. ایشان متوجه شد که من ترکی بلد هستم به سراغم آمد و چند روزی طول کشید تا بالاخره با هم دوست شدیم. با هم ترکی صحبت می کردیم. منزلشان خزانه بود و ما هم دولت آباد بودیم. منزل پسرعمه هایم که جزء بسیج بودند در خزانه بود و در تولیدی کار می کرد . یک مدت بعد فهمیدیم که یک چرخ خیاطی در تدارکات هست.  بچه های ما آن چرخ را از عراق غنیمت گرفته بودند . چرخ صنعتی و دینام دار بود ولی موتور نداشت . یک روز دیدم چرخ را آورد ،گفتم چرخ را می خواهی چه کار ؟ گفت همین جا لباس پاره های بچه ها را برایشان می دوزیم . تو هم به من کمک کن و دسته ای که با موتور می چرخد را تو با دست برایم بچرخان . خلاصه شروع کرد به خیاطی و من هم کمکش می کرد.خدا رحمتش کند. موقع شهادتش فکر کنم نامزد هم داشت .

 

تخریبچی شهید صبرعلی کلانتر
نفر اول از سمت چپ
قبل از عملیات کربلای دو در مدرسه نقده
?شهادت: 19 دیماه 65
عملیات کربلای 5

دست خط و نامه ی شهید حاج عبدالله نوریان
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2366
  • نویسنده : حاج اصغر معصومی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه