من معتقد هستم هر ایرانی باید در خانه خود یک عکس شهید داشته باشد یک سال ابتدای جنگ و ممانعت بنی صدر از اقدامات سپاه و بسیج من مجذوب همین رفتارهای شهید عباس بیات شدم واجب تر از نماز شب ، محافظت کردن از اموال بیت المال است شرکت در مراسم هفتم شهید غلامرضا زعفری بو و مزه ای که فقط خانواده شهدا حس میکنند … جایی بمونی خودت باشی و آقا ، مولا هم بیاد سرت رو به دامن بگیره روز های سخت پذیرش قطعنامه 598
در عملیات والفجر یک ، ما مأمور شدیم به واحد مهندسی رزمی برویم . عراق به قدری آتش میریخت که امکان انجام ماموریت وجود نداشت . یک لودر بزرگ آنجا بود که بیلش را بلند کرد و ما رفتیم زیر بیلش تا از گزند ترکش مصون بمانیم . صبح شده بود و ماموریت ما انجام […]
یک مدتی چنانه بودیم ، فکر می کنم عملیات والفجر یک بود . من با شهید عباس حسنی بودم . شهید حسنی از آن بچه هایی بود که وقتی به جبهه آمد متحول شد . هم از لحاظ گفتاری و هم رفتاری . شهید حسنی بچه ی محله ی قلعه مرغی در جنوب شهر تهران […]
در رابطه با والفجر یک من همیشه وقتی خاطراتش رو یادم میومد حالم گرفته میشد بخاطر بچه هایی که شهید شدن و اتفاقایی که افتاد . من لشکربیست و هفت و لشکر عاشورا و لشکر سیدالشهدا رو دیدم که تلفاتمون وحشت ناک بود . منطقه عملیاتی به دو قسمت تقسیم میشد : تپه هایی که […]
از شب اول عملیات والفجر یک خاطره ی خنده داری دارم . من با بچه های واحد اطلاعات در تنگه ابوقریب بودم . در یک جایی در تپه های سنگی با ارتفاع کم و یک نهر آبی بود و بالای تپه ، ما دو تا چادر زده بودیم . چادر مربوط به بچه ها ی […]
زمان عملیات والفجر یک شد و مقر گردان تخریب باز هم در منطقه چنانه بود . خدا رحمت کند یک شهید داشتیم به نام شهید علی درویش که با شهید شاه حسینی در والفجر یک شهید شدند. آنجا من هم زخمی شدم ، ترکش به پایم خورد و به عقب آمدم ، بعداً متوجه شدم […]