• امروز : پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳

شهید حاج ناصر اربابیان

وقتی می دیدیمش احساس می کردیم حاج عبداله زنده شده است
درخواست مشترک شهید دادو و شهید اربابیان

وقتی می دیدیمش احساس می کردیم حاج عبداله زنده شده است

شهید دادو زمانی که در گردان بود مسئولیت با آقا سید محمد بود. ایشان هم از شهدایی بود که شهید حاج عبدالله نوریان را ندیده بود ولی وصف حاج عبداله را زیاد شنیده بود و عاشق حاج عبداله شده بود و هر وقت من را می دید کنار می کشید و می گفت: از حال […]

سرنوشت نامعلوم شهیدی که سالها ردّی از او پیدا نشد
روز آخر ، شهادت حاج ناصر اربابیان

سرنوشت نامعلوم شهیدی که سالها ردّی از او پیدا نشد

حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید حاج ناصر اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند . برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری […]

انتخاب رفیق شهید از بین شهدای گردان تخریب لشگر سیدالشهداء علیه السلام
رفیق شهید شهیدت میکند ...

انتخاب رفیق شهید از بین شهدای گردان تخریب لشگر سیدالشهداء علیه السلام

بسمه تعالی به وبسایت خالدین خوش آمدید . خالدین پایگاهیست برای ارائه ی خاطرات شهدای اسلام . در وبسایت خالدین میتوانید رفیق شهید انتخاب کنید ، و خاطرات شهدا را بخوانید و رفاقتتان با شهدا را آغاز کنید . به وبسایت خالدین خوش آمدید … دلیل انتخاب رفیق شهید انتخاب رفیق شهید یا رفاقت با […]

انتقال فرماندهی از حاج عبدالله به آقا سید محمد و حاج مجید
به روایت حاج سید محمد عابدین زاده

انتقال فرماندهی از حاج عبدالله به آقا سید محمد و حاج مجید

یک روند کلی در گردان تخریب از زمان شهید حاج عبدالله نوریان در گردان شکل گرفت و بچه ها دیگه بعد از شهادت حاج عبدالله ، خیلی ها شون سابقه دارهای گردان بودند و اون حس و حال واحوالات را دیده بودند .  بنابراین بعد از شهادت حاج عبدالله امکان تغییر این روند و رویه […]

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی
اعتکاف در غار ارتفاعات بازی دراز

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی

شهید حاج عبدالله نوریان سعی می کرد موضوع آموزش و توانایی های رزمی را توأم با مسائل اعتقادی در گردان پیاده بکند . من یادم نمی رود در مقطعی که ما در پادگان ابوذر بودیم ، یک تعداد از بزرگواران مثل آقای وحید بهاری ، ناصر اربابیان ، سید ناصر حسینی ، حاج ناصر اسمایل […]

موشکی درست کرده بودند که میتوانست دژ را بشکافد
آزمایش موشک توسط گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام

موشکی درست کرده بودند که میتوانست دژ را بشکافد

یک خاطره دیگری هم که از شهید حاج عبدالله نوریان دارم مربوط به زمانی است که موشکی درست کرده بودند که میتوانست دژ را بشکافد و در دژی که اطرافش آب هست ، خندقی ایجاد بکند که تانک از آن رد نشود یا نیرو ها نتوانند از آن رد شوند . یک چیزی درست کرده […]

لیست تصویری شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام

لیست تصویری شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام

لیست شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام به تفکیک عملیات   شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام در سال 1361 پاکسازی میادین مین (سومار و گیلان غرب) شهید سید مرتضی مساوات شهید محمدرضا دوقوز شهید محسن رضایی پور شهید محمدرضا بسطامخانی عملیات والفجر مقدماتی (منطقه فکّه و العماره) شهید علیرضا جلیلوند […]

آن روز فهمیدیم که خاک هم پذیرای جنازه افسر بعثی نیست
او جزو امرای ارتش عراق بود

آن روز فهمیدیم که خاک هم پذیرای جنازه افسر بعثی نیست

در یک مقطعی از زمان که مربوط به قبل از عملیات عاشورای سه بود ، ما به اتفاق تعدادی از بچه های گردان تخریب برای انجام ماموریتی به مریوان رفتیم . قبل از زمان آمدن حاج علی فضلی در تیپ سیدالشهدا ، حاج محمد خزاعی برای مدت کوتاهی بعد از شهادت حاج کاظم رستگار به […]

این درسی بود که چقدر انسان به مرگ نزدیک است
شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده گردان تخریب

این درسی بود که چقدر انسان به مرگ نزدیک است

سال شصت و سه که برای پاک سازی یک مدت سمت ارتفاعات بازیدراز در غرب کشور رفته بودیم ، در ارتفاعات بمو یک حالت یال اسبی بود که روبرویش عراقی ها بودند . من و شهید حاج ناصر اربابیان و برادر اسماعیل یزدی و چند نفر دیگر آنجا بودیم . مین هایی که در آن […]

دوربین های نماز جمعه ، خبر جانبازی من رو به مادرم دادند
ماجرای جانبازی حاج محمد غلامعلی

دوربین های نماز جمعه ، خبر جانبازی من رو به مادرم دادند

ما با بچه ها اعزام می شدیم به  بعضی جاها مثل قرار گاه های حمزه سید شهدا در کردستان برای پاکسازی میادین مین . ما میدان مین ها را شناسایی کرده بودیم و تقریبا میشد گفت من سر گروه این بچه ها شده بودم .با بچه ها می رفتیم توی قرار گاه های حمزه ی […]

روز های سخت پذیرش قطعنامه 598
پیشروی های عراق در فکه

روز های سخت پذیرش قطعنامه 598

ما در بیمارستان امام رضا در مشهد بودیم . ما سیزدهم و چهاردهم فروردین مجروح شدیم در سال 1368 که شیمیایی شدم . دو ماه در بیمارستان بودم تا تاول هایم خوب شد. یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که بدنم دوباره تاول زده است اما به صورت ریزتر و جرئی بودند […]

ناگهان مصطفی یاغی شد و گفت من باید جلو بروم
حکایتی از اصرار شهید مصطفی مبینی به شرکت در عملیات

ناگهان مصطفی یاغی شد و گفت من باید جلو بروم

شهید مصطفی مبینی بچه بلوار ابوذر تهران بود . بچه محل شهید امیر تابش ، برادر سید ریحانی و آقای کاشی بود . قبل از عملیات خیبر به گردان تخریب آمد . خیلی بچه ساکتی بود . صدای خوبی داشت . فرمانبردار بود و گاهی وقت ها که یکی ، دو نفر با هم بودیم […]

گردان تخریب ، بعد از عملیات خیبر ، منطقه عمومی جفیر
خلاصه ما را از بهشت دوکوهه راندند

گردان تخریب ، بعد از عملیات خیبر ، منطقه عمومی جفیر

بعد از عملیات خیبر که من به گردان تخریب آمده بودم ، مقر اصلی گردان تخریب در دوکوهه بود و ما هم آنجا بودیم تا این که دوستان ما در دوکوهه یک رزم شبانه برقرار کردند و در جریان این رزم شبانه ، شیشه های پشتیبانی شکست . بعد از این موضوع ، متوجه شدیم […]

پیام پوررازقی چهار شبانه روز پرستارم شد
بعداً فهمیدم که حصبه روده گرفته بودم

پیام پوررازقی چهار شبانه روز پرستارم شد

در عملیات کربلای یک در منطقه مهران ، به شدت بیمار شده بودم . حاج ناصر اربابیان که مسئول ما بود ، گفت برادر معصومی حالش بد شده است ، به درمانگاه ببریدش و من را به درمانگاه بردند . در آن دو سه روز نتوانستم چیزی بخورم . من را معاینه کردند سرم وصل […]