• امروز : دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اعتکاف در غار ارتفاعات بازی دراز

تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی

  • کد خبر : 5099
تقویت همزمان توانمندی های نظامی و روحیه معنوی

شهید حاج عبدالله نوریان سعی می کرد موضوع آموزش و توانایی های رزمی را توأم با مسائل اعتقادی در گردان پیاده بکند . من یادم نمی رود در مقطعی که ما در پادگان ابوذر بودیم ، یک تعداد از بزرگواران مثل آقای وحید بهاری ، ناصر اربابیان ، سید ناصر حسینی ، حاج ناصر اسمایل […]

شهید حاج عبدالله نوریان سعی می کرد موضوع آموزش و توانایی های رزمی را توأم با مسائل اعتقادی در گردان پیاده بکند . من یادم نمی رود در مقطعی که ما در پادگان ابوذر بودیم ، یک تعداد از بزرگواران مثل آقای وحید بهاری ، ناصر اربابیان ، سید ناصر حسینی ، حاج ناصر اسمایل یزدی و … بودند که به اتفاق برای پاک سازی میدان مین در بازی دراز رفتیم . در همین مقطعی که ما داشتیم کار پاک سازی را انجام می دادیم ، حاج عبدالله سعی می کرد ما را تعلیم بدهد و به لحاظ مسائل اعتقادی هم اصرار داشت که روی خودمان کار کنیم . شرایط آب و هوا خوب بود . یعنی نه خیلی گرم و نه خیلی سرد بود و هوای معتدلی بود . منطقه ی باصفا و دنج و بکری بود و ترددی هم نبود .

به منطقه ی بازی دراز رفتیم و در بالای ارتفاعات بازی دراز و دن خشک ، در یک غاری مستقر شدیم . در آن جا نمی توانستیم قصد کنیم که ما این جا روزه بگیریم چون نمیشد ده روز در یک منطقه سکنی داشته باشیم . ولی شرایط روزه گرفتن حداقلی را مثل گرسنگی کشیدن و دیگر ظواهر را حفظ کنیم و نوعی خودسازی هم توأماً با آن مسائل کاری و پاک سازی میدان مین داشتیم . البته ما شیطنت های خودمان را هم داشتیم . اما در عین حال حاج عبدالله سعی بر این داشت که ما را بیشتر در این فضا قالب تعلیم بدهد و سعی کند ما بهره ای معنوی هم از این شرایطی که ایجاد می شود ببریم . ما در ارتفاعات بازی دراز ، با خودمان آب نمی بردیم . زمانی که بارندگی در محیط انجام می شد ، آب هایی که بر روی سنگ جمع می شد را با قاشق های روحی جمع می کردیم و در قمقمه یا ظرف هایی می ریختیم و از آن آب استفاده می کردیم . روزی دو وعده غذا می خوردیم و استفاده می کردیم . نمی توانستیم سحری بخوریم و بعد ، تا اذان مغرب صبر کنیم و بعد افطار کنیم ولی سه وعده غذا را به دو وعده کاهش دادیم و آن هم غذای خیلی ساده بود . یک نان ساده و چند عدد خرما ، وعده ی غذایی یک روز ما می شد و دو وعده را به این صورت تغذیه می کردیم . شاید من در آن زمان ، حتی به اندازه ای که الآن متوجه هستم ، درک نمی کردم چون غفلت داشتم ولی به واقع حاج عبدالله سعی بر این داشت که در تمام این امورات یعنی از آن موضوع مسائل اعتقادی صرف نظر نکنیم ، یا احیاناً به فراموشی سپرده نشود .

حاج عبدالله نمی گذاشت بحث های بی خودی به گردان بیاید

همه ی کارهای حاج عبدالله با طمأنینه و با منطق همراه بود . حداقل من و تا جایی که اطلاع دارم در جاهایی که خدمت کردم ، کسی را با این مقدار شایستگی سراغ ندارم . البته این سلوک ، آنطور که حاج عبدالله استفاده میکرد با آن شیوه ای که ما استفاده می کردیم قابل مقایسه نسیت . حاج عبدالله فراتر از این اجرا و سطح درک ما بود . یعنی اگر حاج عبدالله ده قدم بر می داشت ، ما شاید یک قدم بر می داشتیم . آن هم به خاطر این بود که حداقل ظواهر کار را حفظ کنیم یا احیاناً خودمان را بقبولانیم . ما ظاهر سازی می کردیم ولی حاج عبدالله به واقع به این مرتبه رسیده بود . حاج عبدالله بعضا تنها به غار بازی دراز میرفت و شخصا و تنها در آن منطقه سیر می کرد و ما متوجه می شدیم که به آنجا رفته است اما ما در آن فضا نبودیم و فقط این را رصد می کردیم . این خصوصیاتی بود که از حاج عبدالله من سراغ دارم .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5099
  • نویسنده : حاج حسن نسیمی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه