روزی که شهید نوریان و حاج حسین کربلایی خندیدند برای دوستان شهیدم اشک بریزید چون اینجا کسی نیست برای آنها گریه کند در پیاده روی نباید دستتان در جیبتان باشد عملیات بیت المقدس به روایت حاج احمد حسین خانی امر به معروف مثل شهید روح الله قربانی عملیات عاشورای سه به روایت حاج علی اکبر جعفری حیوان ! یک گاردی گرفت و دندانهایش را به من نشان داد راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج منوچهر قائد امینی
قبل از عملیات والفجردو، هنگامی که هنوز شهید محلاتی، نماینده حضرت امام ، در قید حیات بودند ؛ فرماندهان تعدادی از تیپ و لشگرهای سپاه ، به اقدامات و تدابیر، فرمانده وقت سپاه ، که آقای محسن رضایی بودند ؛ اعتراض داشتند و به کمیت و کیفیت عملیات هایی که انجام می گرفت ، منتقد […]
روزی بر روی موتور بودیم . با تریل 125 از پادگان ابوذر داشتیم می رفتیم سرابگرم ، این را آنجا به من داد . فکر کنم مربوط به سال 1361 است که به یادگار نگه داشتم . انشااله یک روز بگیم این را با ما در قبر بگذارید. حاج عبدالله ما را فراموش نکند. […]
با تعدادی از برادران تخریبچی ازجمله شهید علی اصغر صادقیان به گردان حضرت علی اکبر(ع) مامور شدیم. به محض اینکه سوار قایق ها شدیم نگرانی شدیدی وجودمان رو گرفت. هواکاملا روشن و مهتابی بود و بیم اون میرفت که برای غواصان خط شکن مشکل ایجاد شود . در همین نگرانی و اضطراب بودیم که به […]
یک روند کلی در گردان تخریب از زمان شهید حاج عبدالله نوریان در گردان شکل گرفت و بچه ها دیگه بعد از شهادت حاج عبدالله ، خیلی ها شون سابقه دارهای گردان بودند و اون حس و حال واحوالات را دیده بودند . بنابراین بعد از شهادت حاج عبدالله امکان تغییر این روند و رویه […]
شهید حاج عبدالله نوریان به دوازده نفر از بچه های قدیمی گفت برید لانه جاسوسی که واحد مهندسی رزمی لشکر ده آن جا بود و آقای انگشت بافت رئیسش بود .من به آنجا رفتم و من را دو هفته ای سپاهی کردند . به دستور حاج عبدالله بدون تحقیقات گزینش میکردند و من فقط فرم […]