گنجشک هایی که از لب برکه آب میخوردند خداوندا روزي شهادت مي خواهم كه از همه چيز خبري هست الا شهادت فرماندهی به سبک شهید حاج عبدالله نوریان خون شهدا همانند اکسیر، این ملت را متحول کرد و در مسیر رشد قرار داد وقتی یقه ی شهید نوریان رو گرفتم از بین شهدا یکی را انتخاب کنید و با او رفیق و به اصطلاح ندار شوید بواسطه ی رفاقت با شهید توحید ملازمی به گردان تخریب لشگر ده رفتیم پای پیاده تا منزل یار (عج)
من قاسم فیروزبخت برادر شهید رسول فیروزبخت هستم. ما چهار برادر بودیم که همگی در جبهه به فعالیت مشغول بودیم . من در گردان حضرت علی اکبر بودم و حاج کاظم در توپ خانه بود. محمد در تدارکات بود و حاج رسول در تخریب بود. در اردوگاه کوثر یک حالت چهار راه مانندی هست . […]
سال شصت و شش بود که برادرم ، شهید حاج رسول فیروزبخت در عملیات نصر چهار از ناحیه پا زخمی شده بود و راه رفتن برایش سخت بود . بیمارستان و جاهای مختلفی برای درمان می رفتیم . تا اینکه ما را به بنیاد جانبازان در خیابان بهبودی تهران معرفی کردند. آن سال خیلی بد […]