• امروز : یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شهید توحید ملازمی رفیق صمیمی داداشم بود

بواسطه ی رفاقت با شهید توحید ملازمی به گردان تخریب لشگر ده رفتیم

  • کد خبر : 3364
بواسطه ی رفاقت با شهید توحید ملازمی به گردان تخریب لشگر ده رفتیم

بعد از اینکه اعزام اولم به کردستان طی مدت سه ماه تموم شد ، اومدم تهران . مدت زیادی نگذشت که اومدم برای اعزام مجدد و به جنوب اعزام شدم و رفتم توپخونه ۶۰ خاتم انبیا . خدا رحمت کنه شهید حاج حسن طهرانی مقدم ، فرمانده تیپ توپ خونه ی ۶۰ خاتم بود.  اعزامم از […]

بعد از اینکه اعزام اولم به کردستان طی مدت سه ماه تموم شد ، اومدم تهران . مدت زیادی نگذشت که اومدم برای اعزام مجدد و به جنوب اعزام شدم و رفتم توپخونه ۶۰ خاتم انبیا . خدا رحمت کنه شهید حاج حسن طهرانی مقدم ، فرمانده تیپ توپ خونه ی ۶۰ خاتم بود.  اعزامم از لانه جاسوسی بود ، رفتیم نیروی اونجا شدیم و دقیقا ۴۵ روز اونجا بودیم .

بعد از عملیات بدر ، توی جزیره مجنون ، پد هایی بود که روی هر پد ، توپ های ۱۳۰ و ۱۵۵ میلی متری بود که  اونجا کنار جاده چیده بودن .به ما میگفتن اینجا رو بزنید ، گردا میدادن و ما میزدیم .

من ۴۵ روز اونجا بودم ، بعد که اومدم تهران ، گفتم من اونجا نمیرم و میخوام بعنوان نیروی پیاده برم . ۴۵ روز هم نشده بود که اومدم و گفتم میخوام برم . دوباره یه اعزام دیگه گرفتم و رفتم . من بودمو اخوی ام حاج محمدرضا . حاج محمدرضا زودتر از من رفته بود و توی عملیات ولفجر دو ، توی ارتفاعات مجروح شده بود . داداشم رفته بود لشگر ۲۷ و من هم رفتم لشگر ۲۷ .

اونجا با یکی از بچه ها به اسم هادی کسکنی آشنا شدیم و رفتیم به گردان تخریب لشگر ۲۷ . فرمانده گردان ، اون زمان آقای جعفر جلیلی بود که وقتی ما رسیدیم ایشون رفت و منصور رحیمی شد فرمانده . معاونش هم حاج محسن دینشاری شد . شهید محسن دین شعاری ، ریش های بلند و بوری داشت و بچه ی خیلی لوتیی مسلکی بود یه . تکیه کلامش هم یا علی یا حسین بود .

من در قرارگاه نوح بودم و پیام پوررازقی در تخریب سیدالشهداء ع

ما رفتیم لشگر ۲۷ و یک ماه و خرده ای توی لشگر ۲۷ ، در گردان تخریب بودیم . آن موقع به شهید حاج عبدالله نوریان می گفتند برادر عبدالله . تا اینکه ۳ نفر از نیروهای تخریب لشگر ده سید الشهداء علیه السلام اومدن . سید مجید کمالی و شهید توحید ملازمی که در گردان تخریب لشکر سید الشهدا بودند ، گفتن بلند شید بیاین اینجا .

توحید ملازمی رفیق صمیمی داداشم بود و از بچگی با هم بزرگ شده بودند و همکلاسی بودند . اون زمان شهید حاج کاظم رستگار توی عملیات بدر شهید شده بود و بعد از اینکه ما رفتیم گردان تخریب ، حاج علی فضلی شد فرمانده  تیپ سید الشهدا .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3364
  • نویسنده : حاج علی اکبر جعفری
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه