یه تعداد افراد بودیم که بهمون میگفتن : حمّله و قطّره
شهیدی که لوله ی سرخ تیربار را با دست گرفت و بالا برد تا جان همرزمانش را نجات دهد
زحمتی که شهید محمدهادی ذوالفقاری برای کوچه های شهر کشید
نحوه مواجهه گردان تخریب با مین های جدید و ناشناخته
یک خاطره خنده دار از عملیات والفجر چهار
من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت هفتم)
شهید سید محمد زینال حسینی گربه ها رو دم حجله کشت
نحوه شهادت حاج ناصر اربابیان به روایت حاج ابراهیم قاسمی
یکی از شهدایی که برای من بسیار شاخص بود، شهید معمارزاده بود. تا جایی که من به خاطر دارم، او را به نام حسین میشناختیم، اما بعدها که با دوستانم صحبت میکردیم، فهمیدم که نام اصلیاش سیامک بوده است. شهید معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیلکرده و بافضیلت محسوب میشد. محاسن او تازه درآمده […]
معمولا رسم بود که بعد از عملیات ها ، قرار می گذاشتیم که وقتی برای مرخصی به تهران آمدیم ، برویم و به خانواده های شهدا سر بزنیم . بعد از شهادت شهید سیامک معماز زاده هم همینطور شد . قرار گذاشتیم و در دو راهی دزاشیب جمع شدیم . من بودم و حاج عبدالله […]
شهید سیامک (حسین) معمارزاده بچه ی بالاشهر بود . خونه پدریش توی محله تجریش تهران بود . خانواده اش از نظر مالی مرفه بودن . البته مرفه از دیدگاه من . فکر میکنم تنها پسر خانواده بود . درس خونده هم بود چون یه روز رفتیم خونشون ، پدرش خیلی اصرار میکرد که این پسر […]