• امروز : یکشنبه, ۲۰ آبان , ۱۴۰۳

شهید حاج عبدالله نوریان

اعزام مجدد به گردان تخریب
آقای شمس گفت : نمی شود

اعزام مجدد به گردان تخریب

شهید حاج عبدالله نوریان و شهید سید محمد زینال حسینی به بچه های گردان می گفتند که هر وقت به تهران رفتید و مجددا خواستید بیایید ، به همین گردان برگردید . معمولاً بچه های تهران را به ساختمان لانه جاسوسی می بردند و از آن جا به شهرهای مختلف می فرستادند . حاج عبدالله […]

شهید حاج عبدالله هر شب نماز شب میخواند
شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده گردان تخریب

شهید حاج عبدالله هر شب نماز شب میخواند

شهید حاج عبدالله هر شب نماز شب میخواند . در طول چند سالی که با هم بودیم خیلی سفرهای تنهایی با هم داشتیم . یک بار نیمه های شب بود که من را بیدار کرد و گفت بلند شو که برویم . با هم رفتیم به یک مقری که بنزین داشت تا بنزین بزنیم . […]

نحوه شهادت شهید بخش علی گردویی
یک دفعه صدای سوت خمپاره شنیدیم

نحوه شهادت شهید بخش علی گردویی

قرار بود ما توی عملیات والفجر مقدماتی شرکت کنیم که عملیات لو رفت و شهید حاج عبدالله نوریان دیگه بچه هارو نفرستاد . توی همون خط که بودیم یه خاک ریز بود . حاج عبدالله یک دفعه صدام کرد و رفتم پیشش . داشتیم صحبت میکردیم . بچه های گردان های دیگه ، یک سنگر […]

وقتی یقه ی شهید نوریان رو گرفتم
یه لحظه دسته خودم نبود

وقتی یقه ی شهید نوریان رو گرفتم

توی قصر شیرین ، برادر موسی طیبی زخمی شده بود . اون مقر گردان توی سر پل ذهاب و سراب گرم بود . من با موسی رفاقتمون صمیمی شده بود . شهید حاج عبدالله به ما میگفت زیاد صمیمی نشید که مثلا اگر یکی شهید شد تاثیر نذاره .. اونجا من دنبال موسی بودم که […]

کار هایی که شهید نوریان و شهید اصغری با صلوات راه انداختند
حاج عبدالله بسیار صلواتی بود

کار هایی که شهید نوریان و شهید اصغری با صلوات راه انداختند

شهید حاج عبدالله نوریان آدمی بود که با صلوات کارش را راه می انداخت . آدمی بود که به صلوات خیلی اعتقاد داشت . وقتی به صبحگاه می رفتیم و خورشید در حال طلوع کردن بود ، می گفت مرتب صلوات بفرستید . حاج عبدالله بسیار صلواتی بود . اسم هر شهیدی را که می […]

عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری (قسمت دوم)
موانعی که برای عملیات داشتیم

عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری (قسمت دوم)

ما را سوار قایق کردند و ما به آن طرف آب رفتیم تا انفجارها را آن طرف جزیره بزنیم . ما حمال مواد بودیم . علی رضا رفاهی فرد را یادم است که آن موقع بود 6 الی 7 نفر بودیم که حمل مواد می کردیم. وقتی رسیدیم یک کلبه مانند بود که گفتند شما […]

عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری (قسمت اول)
موانعی که برای عملیات داشتیم

عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری (قسمت اول)

در عملیات والفجر هشت از سه محور عملیات شد که فاو و ام الرصاص را همزمان شروع کردند . قرار بود هر کدام که موفق شد ، همان را بعنوان عملیات اصلی ادامه دهیم . عراق تصورش این بود که عملیات اصلی در ام  الرصاص است و ام الرصاص واقعاً مهم بود . ما در […]

مقدمات عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری
آموزش برای عملیات والفجر هشت

مقدمات عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری

بعد از عملیات عاشورای سه ، سپاه یک سری آموزش های گسترده ای گذاشت . به یک سری مین دریایی یاد دادند . یک عده ای چتر بازی و پریدن از هواپیما را یاد گرفتند. یک تعدادی را آموزش آبی ، خاکی و غواصی یاد دادند. بچه ها با لباس های غواصی آشنا می شدند […]

روزی که میهمان خانه ی شهید پیام پوررازقی شدیم
حاج عبدالله بچه ی بالاشهر بود

روزی که میهمان خانه ی شهید پیام پوررازقی شدیم

من و شهید حاج قاسم اصغری ، قبل از اینکه من بیام گردان تخریب رفیق و بچه محل بودیم . ایشون رو از سال شصت و دو ، پیش از عملیات خیبر بود که دیده بودم و میشناختم . بعد هم توی شهر باهاش آشنا شده بودم و رفیق بودیم و توی شهر قدس یا […]

عملیات والفجر یک به روایت حاج داوود پاداشی
عملیاتی که با شکست و عقب نشینی تمام شد

عملیات والفجر یک به روایت حاج داوود پاداشی

در رابطه با والفجر یک من همیشه وقتی خاطراتش رو یادم میومد حالم گرفته میشد بخاطر بچه هایی که شهید شدن و اتفاقایی که افتاد . من لشکربیست و هفت و لشکر عاشورا و لشکر سیدالشهدا رو دیدم که تلفاتمون وحشت ناک بود . منطقه عملیاتی به دو قسمت تقسیم میشد : تپه هایی که […]

عملیات والفجر مقدماتی به روایت حاج داوود پاداشی
سپاه سیدالشهداء ع وارد عمل نشد

عملیات والفجر مقدماتی به روایت حاج داوود پاداشی

قبل از عملیات والفجر مقدماتی یکی دو بار برای شناسایی رفتیم . شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) گفت : داوود ! برای این عملیات خیلی راه پیمایی داریم ، پس روی نیرو ها کار کنید . ماهم نیرو ها رو بردیم از صبح نزدیک منطقه با یک قمقمه آب و چند تا نخودچی […]

روزی که پاسدار وظیفه شهید حاج قاسم اصغری به گردان تخریب آمد
گفت مادرم مریض شده و دلم پیش مادرمه

روزی که پاسدار وظیفه شهید حاج قاسم اصغری به گردان تخریب آمد

همونطور که میدونید در رابطه با شهید حاج قاسم اصغری خیلی حرف ها زده شده . از شجاعتش ، از روی سیم خاردار خوابیدنش و از اخلاقیاتش خیلی صحبت ها شده. مقر گردان تخریب اون زمان یعنی قبل از عملیات والفجر 2 ، توی کوه دشت بود . شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان) و […]

حاج عبدالله تاکید داشت که برای شهدای گردان جلسه بگیریم
بلبلان آستان گردان تخریب

حاج عبدالله تاکید داشت که برای شهدای گردان جلسه بگیریم

شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) خیلی تاکید داشت که برای بچه هایی که در گردان شهید می شوند یک مجلسی داشته باشیم . در این مجالس همیشه زیارت عاشورا یا دعای توسل و دعای کمیل شب جمعه و این سه مورد همیشه رعایت می شد . صبح ها حتماً زیارت عاشورا را می […]

اولین دیدار و آشنایی با شهید حاج عبدالله نوریان
فصل بهار بود ، زمین سبز بود و آلاله های قرمز و لاله های وحشی ...

اولین دیدار و آشنایی با شهید حاج عبدالله نوریان

شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده گردان تخریب بود و معاونش شهید حاج آقا سید محمد زینال حسینی بود. وقتی من در فروردین سال شصت و سه وارد گردان شدم حاج عبدالله در گردان نبود و ما سوال می کردیم برادر عبدالله کیه و کجاست ؟ می گفتند که در عملیات مجروح شده یا اینکه از […]

وای بر آنان كه قدر خودشان را نمی‌دانند و به اخلاق حسنه آراسته نمی‌شوند
وصیت نامه شهید حاج عبدالله نوریان

وای بر آنان كه قدر خودشان را نمی‌دانند و به اخلاق حسنه آراسته نمی‌شوند

بسم الله الرحمن الرحیم پس از حمد و ستایش خداوند تبارك و تعالی و درود بیكران بر خاتم‌الانبیاء (ص) و سلام بر امامان معصوم (ع) و سلام بر امام مهدی (عج) منجی عالم بشریت و برپاكننده‌ قسط و عدل و بر نایب برحقش امام خمینی كه خداوند سایه‌ پر بركتش را بر سر همه‌ ملل […]

انگار یک فرشته ای است که بر روی زمین نازل شده
شهید حاج عبدالله نوریان

انگار یک فرشته ای است که بر روی زمین نازل شده

مدت کوتاهی در سومار بودیم و از آنجا آمدیم به موقعیت چنانه . به هر حال آموزش های اولیه را به ما دادند . کارهای که آن جا انجام دادیم پاک سازی میادینی بود که از نیروهای عراقی به جا مانده بود. گردان که منتقل شد به منطقه چنانه ، حاج عبدالله من را برد […]

من نمیدانستم نام قرارگاه ، نوح نبی است
من نفهمیدم گفت قرارگاه نوح یا قرارگاه نور

من نمیدانستم نام قرارگاه ، نوح نبی است

ما گروهی متشکل از حدوداً ده نفر بودیم که چادر بنا می کردیم و دستشویی می ساختیم و هر کاری می کردیم . محوطه گردان تخریب را درست می کردیم تا بچه ها بیایند. در آنجا هنوز تدارکات نیامده بود. غذا کم بود و از جای دیگری می گرفتند. یک روز یک قابلمه غذا آمد […]

یا باید سیگار را ترک کنید و یا از گردان بروید
دلخوری ، قهر و آشتی با شهید حاج عبدالله نوریان

یا باید سیگار را ترک کنید و یا از گردان بروید

شهید امیر مسعود تابش ورزشکار بود و هیکل ورزشی داشت . بچه بلوار ابوذر بود . خاطرم هست که گاهی وقت ها به طور پنهانی سیگار می کشید . امیر تابش فرمانده میدان مین بود. در تخریب همه بلد بودند که چطور مین خنثی کنند اما فرمانده مین بودن کار هر کسی نیست . شهید […]

شوخی با حاج عبدالله مثل این بود که سر به سر یک مرجع تقلید بگذارید
شهید حاج عبدالله نوریان

شوخی با حاج عبدالله مثل این بود که سر به سر یک مرجع تقلید بگذارید

من هیچگاه با شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان ) مستقیم در خط مقدم و یا میدان مین نرفتم. اما با شهید سید محمد که معاون گردان بود و بعد از شهادت حاج عبدالله فرمانده شد ، زیاد رفتم. من با سید محمد بیشتر اُخت بودم تا با حاج عبدالله. حاج عبدالله خیلی از من […]

حاج عبدالله به سادات بودن من خیلی احترام میگذاشت
شهید حاج عبدالله نوریان

حاج عبدالله به سادات بودن من خیلی احترام میگذاشت

نمی دانم شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) در ما چه می دید که ما هنوز بعد از 58 سال در خودمان نمی بینیم. فکر می کنم به خاطر سادات بودنم که ایشان به ما خیلی احترام می گذاشت . من به یاد ندارم که به حاج عبدالله گفته باشم اسم من را بنویس […]

حاجی چند تا کار از من خواست که من نتوانستم انجام دهم
این اوج عصبانیت حاج عبدالله بود

حاجی چند تا کار از من خواست که من نتوانستم انجام دهم

من عاشق شهید حاج عبدالله نوریان بودم و ایشان را خیلی دوست داشتم. ایشان چند تا کار از من خواست که من نتوانستم انجام دهم. زمانی بود که ما را فرستاد غواصی و آموزش ما کنار اروند رود بود. مسئول ما حاج عبدالله سمنانی بود. بعد از ان حاج عبدالله سمنانی برای اطلاعات با بچه […]

سید محمد هم ادامه دهنده راه حاج عبدالله بود
آنهایی که رفتند، صبر و تحملشان کم بود

سید محمد هم ادامه دهنده راه حاج عبدالله بود

شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان) با بچه ها خیلی رفیق بود . وقتی می شنید که اصغر معصومی می خواهد تسویه کند و برود پیش من می آمد پیشانی من را می بوسید و صلوات می فرستاد. و به من می گفت: در پیشانی تو نوشته شده وقف تخریب.  تو باید این جا بمانی. […]

شنیدم بعضی بچه ها جن ظاهر میکنند
خواهش می کنم از این شوخی ها نکن

شنیدم بعضی بچه ها جن ظاهر میکنند

یک مدت با بچه ها شوخی جنّ می کردم و بچه ها را می ترساندم .  و همه می گفتند اصغر معصومی جن ظاهر می کند . البته اینطور نبود اما می گفتند . یک روز رفتیم صبح گاه در قصر شیرین در سراب گرم بودیم. جای خیلی قشنگی است و یک استخر پروش ماهی […]

تو تضمین می کنی من در این ده کیلومتر زنده باشم ؟
نماز اول وقت به سبک شهید نوریان

تو تضمین می کنی من در این ده کیلومتر زنده باشم ؟

شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) خیلی مقید به نماز اول وقت بود یعنی در هر شرایطی می گفت نماز اول وقت. خیلی جاها هم برای شناسایی با هم رفته بودیم که جلساتی این طرف و آن طرف داشت بین راه هم که بودیم مثلا ده کیلومتر مانده بود به قرارگاه نجف می گفت […]

شرکت در مراسم هفتم شهید غلامرضا زعفری
حاج عبدالله به سرزدن به خانوده شهدا مقید بود

شرکت در مراسم هفتم شهید غلامرضا زعفری

وقتی که شهید زعفری شهید شد ، من تهران بودم . شهید حاج عبدالل نوریان (فرمانده گردان ) بچه ها را برای دیدار خانواده شهید آورده بود تهران . در همان ایام حاج عبدالله تنهایی آمد درب منزل ما که پدر و مادرم هم خانه نبودند . من هم تنها بودم . حاج عبدالله در […]

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!