لاستیک هایی که مسلح شده بود هر انسانی در درون خود یک نفس سرکش دارد هرکس برای نماز به جبهه نیامده میتواند از گردان تخریب برود هر کس ریش داشت را میزدند و محاسنش را میکندند عملیات کربلای پنج به روایت حاج مسعود تاج آبادی نحوه شهادت شهید بخش علی گردویی من در قرارگاه نوح بودم و پیام پوررازقی در تخریب سیدالشهداء ع رحلت امام (ره) ، تلخترین خاطرات اسرا
سال ۱۳۶۳ یا ۱۳۶۴ ، زمانی که ما در پادگان ابوذر واقع در سر پل ذهاب بودیم ، ماجراهای جالب توجهی برایمان رقم خورد . یکی از این ماجرا ها از این قرار بود که ما بچه های تخریب که در یک ساختمان مستقر بودیم و یک زمانی بحث آموزش های دفاعی و رزمی مطرح […]
سال 1363 بود زیر قله بازی دراز دو الی سه تا میدان مین بود. بچه دها را برای پاکسازی بردند. یک مقدار مین جلوی عراق گذاشته بودند برای ترمیم آن میدان. ما مرتباً از پادگان ابوذر که می رفتیم مسیر طولانی بود. اگر مسیر جاده ای را می رفتیم باید تا باختران می رفتیم و […]
نیروهایی که بعد از عملیات برای مرخصی رفته بودند یکی یکی برگشتد و جمع شدند و همچنین یک سری نیروهای جدید هم آمده بودند. حاج عبداله هم شیمیایی شده بود و برای درمان به تهران رفته بود. ما در گردان بودیم که یک روز دیدم یک فرد خیلی ساده آمد و نشست جلو و ما […]