دو خاطره از بین عملیات والفجر چهار و خیبر مسئول حمام ، شهید سلطانعلی معصومی ما فکر میکردیم تو از بچه های منافق هستی عملیات کربلای پنج به روایت حاج اسماعیل گوهری شهید حاج قاسم اصغری اینگونه خاطره تعریف میکرد فرمانده سپاه قدر ، رزمنده ی مجروح را به دوش گرفت و به عرش برد طوری که انگار یک شهید را می خواهد تشییع کند با کدام معیار خون جوانان را نادیده میگیرید و با ملت به جنگ اعصاب برخواسته اید؟
حسین یک عموی شهید دارد که همسرم همیشه از خاطراتش برای او میگفت. اینکه علاوه بر برادر، رفیق خوبی برایش بود. این جمله حسین را تشویق میکرد که کاش بتواند جای عمو را برای پدرش پُر کند، از بچگی دوست داشت کارهای سخت و سنگین انجام دهد؛ مثلاً از بلند کردن بارهای سنگین خوشش میآمد. […]