• امروز : یکشنبه, ۴ آذر , ۱۴۰۳

دفاع مقدس

شهدایی که در آتش میدان مین سوختند و قرآنی که نسوخت
شناسایی میدان مین اطراف هویزه

شهدایی که در آتش میدان مین سوختند و قرآنی که نسوخت

منطقه خوزستان از لحاظ جغرافیایی و پوشش گیاهی ، عمدتا مسطح و گندم زار بود . در خلال جنگ ، شاید برای یکی دو سال ، گندمی که آنجا کاشته بودند ، درو نشده بود و به همین دلیل ما با منطقه ای وسیع به شکل علفزار مواجه بودیم . این در شرایطی بود که […]

عمامه ی ما آخوند ها
از حساسیت دشمن روی عمامه تا خاطرات شیرین

عمامه ی ما آخوند ها

عمامه ما آخوندها ، در زمان جنگ قصه هایی داشت. دشمن بر روی آن حساس بود و خیلی از مواقع ، به خصوص در جزیره ی مجنون که بچه ها مکالمات بیسیم بعثی ها را شنود می کردند ؛ وقتی آن ها ، مثلا یک روحانی که می آمد می گفتند امامشون آمده ، خمینی […]

مانوری که معروف شد به عسر بعد از یسر
ماجرای کمک به شهید طحانی

مانوری که معروف شد به عسر بعد از یسر

یکی از شهدای مخلص گردان ما که همیشه سعی داشت ، محفیانه به بقیه خدمتی کرده باشد ؛ شهید علی اکبر طحانی بود . شهید طحانی آن زمان خبرنگار روزنامه جمهوری بوده  و با آن ها ارتباط کاری داشت . با وجودی که سن و سالش از بیشتر بچه های گردان بالاتر بود  اما بسیار […]

مرکز تحقیقات گردان تخریب و شهید سید امین صدرنژاد
آن زمان ، تازه فهمیدیم ایشان چه کاری کرده است

مرکز تحقیقات گردان تخریب و شهید سید امین صدرنژاد

شهید سید امین صدرنژاد یکی از پاسدارهایی بود که در جبهه لباس پاسداری می پوشید . جالب است بدانید کمتر کسی در گردان بود این مسئله را رعایت می کرد و لباس پاسداری بپوشد . پاسدار ها تواضعی داشتند که کمتر لباس پاسداری می پوشیدند . ایشان جزو کسانی بودند که لباس پاسداری می پوشید […]

واجب تر از نماز شب ، محافظت کردن از اموال بیت المال است
شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده گردان تخریب

واجب تر از نماز شب ، محافظت کردن از اموال بیت المال است

شهید حاج عبدالله نوریان چادر اختصاصی ندشت . یک چادر فرماندهی زده بود اما این چنین نبود که بخواهد فقط در آن چادر بخوابد . آن چادر را برای کار ، مشورت کردن و جلسه گذاشتن با معاون گردان و… برپا کرده بودند ولی چون معمولا می رفتند کارهای هماهنگی را انجام می دادند ، […]

عملیات والفجر دو به روایت حاج محمد صادق دانشی
سه ماموریتی که به دوش بچه های تخریب بود

عملیات والفجر دو به روایت حاج محمد صادق دانشی

همکاری ما با شهید حاج عبدالله نوریان ادامه داشت و نیرو هایشان تحت آموزش بودند تا آن که موعد عملیات فرا رسید و فرماندهان تصمیم گرفتند که عملیاتی به نام والفجر دو در منطقه حوالی پیرانشهر صورت بگیرد . یکی دو سفر هم برای شناخت محیطی ، به اتفاق شهید حاج عبدالله نوریان رفتیم و […]

سرنوشت مردی که یقه ی پیراهن بسیجی اش را برش زده بود
عاقبت افراط و تفریط

سرنوشت مردی که یقه ی پیراهن بسیجی اش را برش زده بود

یکی از خاطراتی که در ذهنم هست ، مربوط به یک بنده ی خدایی میشود که موهایش را غالباً می تراشید و یک جای مهری هم در پیشانی اش بود . یقه ی پیراهن بسیجی اش را با قیچی برش زده بود و مثل یقه ی دیپلمات و آخوندی در آورده بود . پیراهنش را […]

خاطراتی که پدر شهید سیامک معمارزاده برای ما تعریف کرد
بعد از شهادت شهید معماز زاده ایشان را شناختیم

خاطراتی که پدر شهید سیامک معمارزاده برای ما تعریف کرد

معمولا رسم بود که بعد از عملیات ها ، قرار می گذاشتیم که وقتی برای مرخصی به تهران آمدیم ، برویم و به خانواده های شهدا سر بزنیم . بعد از شهادت شهید سیامک معماز زاده هم همینطور شد . قرار گذاشتیم و در دو راهی دزاشیب جمع شدیم . من بودم و حاج عبدالله […]

نحوه شهادت شهید محمدرضا بسطام خانی و شهید محمدرضا دوقوز
شهید بسطام خانی یک یا حسین گفت و شهید شد

نحوه شهادت شهید محمدرضا بسطام خانی و شهید محمدرضا دوقوز

چند وقتی که از حضور ما در مقر گردان تخریب گذشت ، یک روز بلند شدیم برای پاک سازی میدان مین ، به منطقه ی گیلان غرب رفتیم . صبح زود حرکت کردیم و به سمت سپاه گیلان غرب رفتیم . ماشین را پارک کردیم ، نمیدانم غذا خوردیم یا نه اما یادم هست که […]

لباس رزم و لباس طلبگی شهید مهدی ضیائی
طلبه و تخریبچی شهید مهدی (همایون) ضیائی

لباس رزم و لباس طلبگی شهید مهدی ضیائی

شهید مهدی ضیائی نسبت به بچه های گردان ، یک حس و حال و هوای دیگری داشت . میتوان گفت در فضای جنگ و جبهه ، از یک سنخ دیگری پرورش یافته بود . یک تعدادی از بچه ها را بین بچه ها داشتیم که اینها عمیق تر و تودار تر بودند و دنبال درک […]

بچه های شر و شیطون گردان به روایت حاج علی اکبر جعفری
شهید مجید رضایی ، شهید غلامرضا زند و محسن حدادی

بچه های شر و شیطون گردان به روایت حاج علی اکبر جعفری

در گردان تخریب ، سیگار کشیدن ممنوع بود و سیگاری ها رو جذب نمیکردن . شهید مجید رضایی ، تنها کسی بود که آزاد بود در گردان سیگار بکشد . البته نه جلوی جمع ، بلکه می رفت بیابان ، سیگارش را می کشید و بعد می آمد . شهید حاج عبدالله نوریان هم مجید […]

بمباران منطقه عملیاتی کربلای یک به روایت حاج علی اکبر جعفری

بمباران منطقه عملیاتی کربلای یک به روایت حاج علی اکبر جعفری

در منطقه ی عملیاتی کربلای یک ، یک شکاف در محل استقرار ما بود که دهانه اش باز بود و ما در انتهایش چادر زده بودیم. . جای ما تخریب چی ها آن جا بود . یک روز هواپیما های عراق آمد و زاغه مهمات لشگر امام رضا علیه السلام را زد . زاغه مهمات […]

روزی که پاسدار وظیفه شدم و به گردان تخریب برگشتم
خاطره ای که هیچ وقت فراموش نمیکنم

روزی که پاسدار وظیفه شدم و به گردان تخریب برگشتم

بعد از عملیات سیدالشهداء علیه السلام ، در منطقه فکه بودم که یکی از بچه ها به من خبر داد که برایم نامه ای آمده . نامه از سپاه سیدالشهداء ع بود که گفته بود باید بروی تهران و پاسدار وظیفه بشوی . من می خواستم یک کاری بکنم که در منطقه بمانم . با […]

جمع آوری پیکر شهدای عملیات سیدالشهداء ع به روایت حاج علی اکبر جعفری
کربلایی در جبهه ی فکه

جمع آوری پیکر شهدای عملیات سیدالشهداء ع به روایت حاج علی اکبر جعفری

من در عملیات ویژه ی شهدا یا عملیات سیدالشهداء علیه السلام شرکت نداشتم . البته یک دفترچه خاطرات دارم که در آن دفترچه ، بچه هایی که به عملیات رفتند ، بعضا چند خطی نوشته اند . یکی از شهدایی که دستخطش در آن دفترچه هست ، شهید سید مهدی اعتصامی است . من قبل […]

عملیات کربلای دو به روایت حاج علی اکبر جعفری
عملیاتی که لو رفته بود

عملیات کربلای دو به روایت حاج علی اکبر جعفری

بعد از عملیات کربلای یک ، یادم هست که ما چند وقت از قلاجه رفتیم و بعد مجدد برگشتیم . ما چند نفر بودیم که می رفتیم در زاغه می خوابیدیم . یک زاغه ای داشتیم در قلاجه به این صورت که چادر زدیم بودیم و مهمات را با فاصله از بچه ها نگهداری می […]

نحوه ی خواندن کتاب جامع المقدمات به روایت شهید حسین مسیبی
شهید حسین مسیبی مراغه ای

نحوه ی خواندن کتاب جامع المقدمات به روایت شهید حسین مسیبی

شهید حسین مسیبی طلبه ی حوزه علمیه بود . بچه مراغه بود و خیلی بچه ی محجوبی بود . یک رفیق داشت به نام حاج آقا سیفی که ایشان هم در کردستان با ما  بود ، با بچه های تخریب آشنا شده بود و به دلیل همین آشنایی با بچه های تخریب آمد به گردان […]

عملیات کربلای یک به روایت حاج علی اکبر جعفری
نحوه شهادت شهید پیام پوررزاقی و شهید غلامحسین رضایی

عملیات کربلای یک به روایت حاج علی اکبر جعفری

عملیات کربلای یک در منطقه مهران انجام شد و لشکر سیدالشهدا رفت در منطقه ی مهران مستقر شد . بعد از ایلام یک درّه ی شیار مانندی بود که درآن شیار ، گردان تخریب سه چهار تا چادر زده بود . حدود سی چهل متر جلوتر هم رودخانه ای بود و ما می رفتیم و […]

فرماندهی به سبک شهید حاج عبدالله نوریان
او به خصوصیات نیروهایش اشرافیت کامل داشت

فرماندهی به سبک شهید حاج عبدالله نوریان

یک روز قرار شد که من و شهید سید محمد زینال حسینی و یک نفر دیگر که یادم نیست ، از مقر الوارثین برویم به پادگان دو کوهه . آنجا حاج سید محمد برود ستاد و چند دقیقه کاری انجام بدهد . من هم به دفتر سر بزنم و کار را انجام بدهیم و برگردیم […]

در پیاده روی نباید دستتان در جیبتان باشد
تنبیهی که برای شهید پیام پوررازقی در نظر گرفتم

در پیاده روی نباید دستتان در جیبتان باشد

شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) روی بحث آموزش نیروها خیلی تأکید می کردند . از هر فرصتی و از بیکاری بچه ها در ارتباط با آموزش استفاده می کردند . به ما هم فشار می آورد که تا می توانیم به آن ها سخت بگیریم و بحث آموزش را با جدیت پیش ببریم […]

نحوه برخورد حاج عبدالله ، وقتی از دستور سرپیچی کردم
شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده گردان تخریب

نحوه برخورد حاج عبدالله ، وقتی از دستور سرپیچی کردم

من برای مدتی مسئول اردوگاه بودم و بعضی از بچه ها برای دوره آموزشی به خارج از اردوگاه تخریب رفته بودند . در همین ایام ، یک تعدادی نیرو آمدند خدمت حاج عبدالله نوریان و همه شان هم پاسدار بودند . یا حداقل اکثرشان پاسدار بودند ولی من نمیدانستم که پاسدارند . یک نفر را […]

ابعاد شخصیتی شهید نوریان به روایت حاج اسدالله سلیمانی
فرماندهی به سبک شهید حاج عبدالله نوریان

ابعاد شخصیتی شهید نوریان به روایت حاج اسدالله سلیمانی

شهید حاج عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) حدود بیست یا بیست و یک سال داشت . از نظر سنی خیلی بزرگ نبودند اما نظر ابعاد تفکر ، بسیار دور اندیش و صاحب فکر داشت . اگر بخواهید از نظر جایگاه حساب کنید ، واحد تخریب ، یک واحد از مجموعه ی تیپ هست . اما […]

اولین باری که شهید حاج قاسم اصغری را دیدم
بعد از عملیات خیبر

اولین باری که شهید حاج قاسم اصغری را دیدم

من بچه ی قلعه حسن خان (شهر قدس) بودم . شهید حاج قاسم اصغری هم بچه ی قلعه حسن خان بود اما یکدیگر را نمیشناختیم . قبل از عملیات خیبر در سال شصت و دو ، به تازگی تیپ حبیب بن مظاهر تشکیل شده بود و این اولین باری بود که ثبت نام میکردند و […]

خوابی که برای حاج عبدالله نوریان دیدم
میخواستیم حاجی را در همان قرارگاه دفن کنیم

خوابی که برای حاج عبدالله نوریان دیدم

قبل از عملیات والفجر هشت ، چند بار از شهید حاج عبدالله نوریان شنیده بودم که میگفت : اگر کسی خواب شهادت من را دید ، به من بگوید . در اردوگاه ام النوشه ، کنار رودخانه کارون مستقر بودیم که یک شب در عالم رویا یک خوابی را درباره ی شهادت حاج عبدالله دیدیم […]

عملیات والفجر هشت به روایت حاج اسماعیل گوهری
ماموریت گردان تخریب در والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج اسماعیل گوهری

عملیات والفجر هشت ، یک عملیات منحصر به فرد در کل دفاع مقدس بود . مدتی پیش از آن ، به واسطه ی نفوذ عناصر دشمن و منافقین ، عملیات ها بعضاً لو می رفت ،  مختل می شد و یا  با عدم الفتح مواجه می شد. به همین خاطر ، کار وسیعی روی عملیات […]

خبرنگار شهید ، علی اکبر طحانی
شهید علی اکبر طحانی

خبرنگار شهید ، علی اکبر طحانی

شهید علی اکبر طحانی بعد از شهادت برادرش علیرضا به گردان تخریب آمد . فکر می کنم خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی یا کیهان بود . یک دوربین داشت و دست به قلم خوبی هم بود . یک دفترچه خاطرات هم داشت که تمام خاطراتش را روزانه در آن می نوشت . علی اکبر از نظر […]

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!