• امروز : دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳
گاهی اوقات هم ما از این کارها میکردیم

توی راه شناسایی ماشینمون خراب شد

  • کد خبر : 3387
توی راه شناسایی ماشینمون خراب شد

یادم هست یک بار با یکی از بچه ها توی موقعیت زاغه خواب بودیم که دیدم یه نفر اومد پیشونی منو ماچ کرد . چشمام رو باز کردم و دیدم شهید حاج عبدالله نوریانه . حاج عبدالله گفت پاشو بریم برای شناسایی . سه نفری راه افتادیم و رفتیم . توی راه ماشینمون خراب شد […]

یادم هست یک بار با یکی از بچه ها توی موقعیت زاغه خواب بودیم که دیدم یه نفر اومد پیشونی منو ماچ کرد . چشمام رو باز کردم و دیدم شهید حاج عبدالله نوریانه . حاج عبدالله گفت پاشو بریم برای شناسایی . سه نفری راه افتادیم و رفتیم . توی راه ماشینمون خراب شد . بارندگی شده بود ، رودخانه اومده بود بالا و موتور ماشین خیس شده بود و خلاصه خراب شده بود .

اونجا حاج عبدالله گفت : نگران نباشید ! شروع کرد سوره توحید رو خوند . بعد به من گفت استارت بزن ، استارت زدم و ماشین روشن شد و راه افتادیم .

واسه خیلی از کارها همین کار رو میکرد . مثلا موتور برق که روشن نمیشد همین کار رو میکرد . از این دسته کارها از حاج عبدالله زیاد دیده بودیم و ماهم یاد گرفته بودیم . گاهی اوقات هم ما از این کارها میکردیم و جواب میداد .

حاج عبدالله آدمی بود که با لات و لوت ها خیلی خوب بود و همه خیلی دوستش داشتیم . شهید سید محمد زینال حسینی هم همینطور اما سید محمد خودش هم روحیه ی شر و لات داشت .

لطف شهید سید محمد زینال حسینی فقط شامل برادرش شد
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3387
  • نویسنده : حاج علی اکبر جعفری
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه