من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت دهم) روزی که شهید برونسی ، داماد صدام را دستگیر کرد انتخاب رفیق شهید از بین شهدای گردان تخریب لشگر سیدالشهداء علیه السلام روزی که پاسدار وظیفه شهید حاج قاسم اصغری به گردان تخریب آمد حالا این بستنی که با من خوردی تا آخر عمرت بیادت میماند نماز اول وقت با شهید حاج عبدالله نوریان عملیات کربلای پنج به روایت حاج اسماعیل گوهری نحوه شهادت شهید حاج ناصر اربابیان به روایت حاج احمد خسرو بابایی
ما در بیمارستان امام رضا در مشهد بودیم . ما سیزدهم و چهاردهم فروردین مجروح شدیم در سال 1368 که شیمیایی شدم . دو ماه در بیمارستان بودم تا تاول هایم خوب شد. یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که بدنم دوباره تاول زده است اما به صورت ریزتر و جرئی بودند […]
یک مدت با بچه ها شوخی جنّ می کردم و بچه ها را می ترساندم . و همه می گفتند اصغر معصومی جن ظاهر می کند . البته اینطور نبود اما می گفتند . یک روز رفتیم صبح گاه در قصر شیرین در سراب گرم بودیم. جای خیلی قشنگی است و یک استخر پروش ماهی […]