دقت در انجام وظایف به بهترین شکل
به معلممان متلک میگویند و من وجدانم قبول نمیکند
روزی که پاسدار وظیفه شهید حاج قاسم اصغری به گردان تخریب آمد
بکار گرفتن مین های عراقی ها ، علیه خودشان
انفجار جاده و مین گذاری برای جلوگیری از پیشروی دشمن
آخرین دیدار با شهید حاج عبدالله نوریان
آدم وقتی عاشق محبوبش باشد دوست دارد بهترین داشته اش را به او بدهد
ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان
یکی از خاطرات بسیار خندهدار و جالب که شاید بعضی از دوستان هم شنیده باشند، مربوط به زمانی است که در پایگاه شهید موحد حضور داشتیم. ما فکر میکنیم حدود شش یا هفت ماه در آنجا بودیم. اگر درست به خاطر داشته باشم، این دوره مربوط به مدتی قبل از عملیات خیبر بود. در آن […]
مدتی قبل از عملیات خیبر بود که به منطقه جفیر آمدیم . یک پاسگاهی بود به نام پاسگاه زارعی که به آنجا رفتیم و تا یک مدت هم در آن جا بودیم تا قرار شد به آن طرف آب برویم . یک قرارشد با هلیکوپترها جلو برویم اما بعد گفتند نشد . هلیکوپترها را روشن […]
بعد از عملیات خیبر که من به گردان تخریب آمده بودم ، مقر اصلی گردان تخریب در دوکوهه بود و ما هم آنجا بودیم تا این که دوستان ما در دوکوهه یک رزم شبانه برقرار کردند و در جریان این رزم شبانه ، شیشه های پشتیبانی شکست . بعد از این موضوع ، متوجه شدیم […]
ما در عملیات بدر تیم دوازده یا سیزده نفره بودیم و خود شهید آقا سید محمد زینال حسینی خدابیامرز هم همراه ما بود . ما با قایق رفتیم و وقتی در راه داشتیم می رفتیم دیدیم همه ی نیروها در حال برگشتن هستند . پرسیدیم چرا برمیگردید که گفتند دستور عقب نشینی صادر شده و […]
شهید حاج عبدالله نوریان و شهید سید محمد زینال حسینی و سمنانی و سید ناصر در عملیات خیبر شیمیایی شده بودند . اولین باری بود که از شیمیایی استفاده می شد و افراد خیلی وحشت داشتند زیرا نمی دانستند آلودگی اش چطور است . اطلاعاتی در موردش نداشتند که واگیر دارد یا ندارد . منطقه […]