• امروز : یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
آن زمان ، تازه فهمیدیم ایشان چه کاری کرده است

مرکز تحقیقات گردان تخریب و شهید سید امین صدرنژاد

  • کد خبر : 3934
مرکز تحقیقات گردان تخریب و شهید سید امین صدرنژاد

شهید سید امین صدرنژاد یکی از پاسدارهایی بود که در جبهه لباس پاسداری می پوشید . جالب است بدانید کمتر کسی در گردان بود این مسئله را رعایت می کرد و لباس پاسداری بپوشد . پاسدار ها تواضعی داشتند که کمتر لباس پاسداری می پوشیدند . ایشان جزو کسانی بودند که لباس پاسداری می پوشید […]

شهید سید امین صدرنژاد یکی از پاسدارهایی بود که در جبهه لباس پاسداری می پوشید . جالب است بدانید کمتر کسی در گردان بود این مسئله را رعایت می کرد و لباس پاسداری بپوشد . پاسدار ها تواضعی داشتند که کمتر لباس پاسداری می پوشیدند . ایشان جزو کسانی بودند که لباس پاسداری می پوشید . یادم هست یکی از پاهای ایشان آسیب دیده بود و کمی می لنگید .

حاج عبدالله نوریان خیلی به کارهایش اعتماد داشت . من یادم نیست که مسئول مرکز تحقیقات کی بود . از بعضی دوستان شنیدم که شهید صدرنژاد مسئول بوده ولی تاجایی که من یادم هست ، شهید سید اسماعیل موسوی مسئول مرکز تحقیقات بود . ولی به هر حال شهید سید امین صدرنژاد و شهید سید اسماعیل موسوی خیلی صمیمی بودند و جزو کادر مرکزی گردان بودند . شهید سید امین ، یکی از امین های حاج عبدالله بود . حاج عبدالله برای انجام مأموریت هایی که ما متوجه نمی شدیم ، ایشان را می فرستادند . در اردوگاه هم یکی از افرادی بود که امین حاج عبدالله بود .

در یکی از ماموریت هایی که ما با هم رفته بودیم ، در واقع من کارهای ایشان را انجام دادم تا ایشان کمی وقت آزادتری پیدا کنند . البته ما نمی دانستیم ایشان دقیقا چه کاری دارد انجام می دهد .

مدتی بعد ، موشک هایی را آوردند که آزمایش کنیم . آن زمان ، تازه فهمیدیم ایشان چه کاری کرده است .

ایشان رفته بودند با استفاده از موشک های کاتیوشا ، یک موشک منهدم کننده ی موانع درست کرده بودند . عکسی هم در بین عکس های شهید حاج ناصر اربابیان هست که در آب با شهید زعفری و شهید پیام پوررازقی ، در حال آزمایش موشک هستند .

وقتی حاج عبدالله میخواست روحیه و معنویتش را تقویت کند

قبل از عملیات والفجر هشت بود . درخط مقدم موانع زیادی در آب بود . موانعی مانند سیم خاردار ها ، هشت پرها و… . هدف از طراحی این موشک ها این بود که اگر رزمنده ها نتوانستند این موانع را کنار بزنند و راه را باز کنند ، یک موشکی را بفرستیم آن جا و آن را منفجر کنیم .

یکی از طرح ها برای این کار و شاید یکی از موثر ترین آن ها همین طرحی بود که شهید صدر نژاد آماده کرده بود . دو سه آزمایش را من آن جا شاهد بودم .

یک موشکی درست کرده بودند که من اسم نظامی اش را یادم نیست . موشکی بود که وقتی شلیک میشد و حرکت میکرد ، یک سیم هم به پشتش وصل بود و سیم را دنبال خود می برد . این ها آمده بودند این سیم را تبدیل کرده بودند به سیم انفجاری . به این صورت که مثلا اگر شما موشک را از اینجا شلیک کنید ، مثلاً یک کیلومتر ، یا پانصد متر میرود و این سیم می افتد روی زمین . بعد ، این تله های انفجاری که این مسیر را رفتند و در یک فاصله ای فرود آمده اند ، در مسیر میدان مین  یا در ستون دشمن منفجر می شوند .

اژدربنگال یک لوله ی کوچک ، به طول یک متر و نیم است که تقریبا همین کار را میکند ولی این موشک ، پانصد متر انفجار داشت . این موشک ، وظیفه اش این بود که سیم های انفجاری را با خورد ببرد و وقتی این سیم ، در پایان کار روی زمین می افتاد ، منفجرش می کردند . به این صورت یک دفعه مسیری به طول پانصد متر منفجر می شد . یعنی کاری که اژدر بنگال در یک متر و نیم انجام می داد ، بوسیله ی این موشک ها در پانصد متر انجام میشد و آن مسیر را پاک سازی می کرد و هر چه مین و مواد منفجره آن وسط بود را با موجش منفجر می کرد .

قلب انسان هم مثل این سنگ ها سیاه و کدر میشود

این ها مواردی بود که در آنجا مورد آزمایش قرار می گرفت . یا مثلاً یادم هست که در تیپ ، یکی از همین پهپاد ها و هواپیما های بدون سرنشین مهاجر را آورده بودند و آزمایش میکردند . آنها آمده بودند و از بچه های تخریب بالاخص شهید صدرنژاد خواسته بودند که برای کمک به ایشان برود .

یادم هست ، یک بار که به آنجا رفته بودیم ، پهباد مهاجر را آورده بودند و به پرواز در آورده بودند که برود برای شناسایی و عکس گرفتن از مواضع دشمن . درخواستی که آن ها از ما داشتند این بود که می گفتند می خواهیم وقتی این پهباد بالا رفت ، بتواند یک موشکی را هم شلیک کند . آن موقع شلیک آر پی جی در ذهنشان بود . میخواستند این پهباد بتواند دو عدد آر پی جی را با خودش ببرد ، شلیک کند و برگرداند . میگفتند شما که تخریبچی هستید ، به ما طرح بدهید ، مشاوره بدهید و کمک کنید که ببینیم چکار می شود کرد .

یادم هست که من و حاج عبدالله هفت ، هشت نفری را بردیم و به تیم آن ها کمک کردند که این طرح عملی بشود .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3934
  • نویسنده : حاج اسدالله سلیمانی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه