• امروز : شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳

شهید عباس بیات

من مجذوب همین رفتارهای شهید عباس بیات شدم
آن جا هم دیدم که خیلی پخته صحبت کرد

من مجذوب همین رفتارهای شهید عباس بیات شدم

من به شهید عباس بیات خیلی نزدیک بودم . باهم  بچه محل بودیم . به نظر من، سطح علمی و عمق معرفتیش با بچه های دیگرفاصله داشت . انگار از خیلی ها یک سر و گردن بالاتر بود و جزء عرفای گردان محسوب می شد . بسیارمنظم بود و در مسائل مربوط به زندگی روزمره […]

آرایشگاه شهید عباس بیات
حرفه ای شد و با قیچی و شانه کوتاه می کر

آرایشگاه شهید عباس بیات

عباس بیات هم اسطوره و هم شلوغ بود . یعنی هر دو حالت را داشت. در منطقه ی ماووت در مقر شهید ضیائی که بودیم ، عباس در سنگر ما و مسئول سلمانی ما بود. البته من هم آن زمان مو داشتم . عباس موهای بچه ها را کوتاه می کرد. عباس اوایل با ماشین […]

عباس یک ماشین چپی گردنِ گردان گذاشت
یهو عباس کنترل ماشین را از دست داد و ماشین چپ کرد

عباس یک ماشین چپی گردنِ گردان گذاشت

شهید عباس بیات در مقر گردان ، در موقعیت قلاجه بود . ما هم که از مرخصی برگشتیم به قلاجه رفتیم . من و شهید رضا صمدیان منتظر بودیم تا ماشین غذا برسد و ما را به مقر تخریب ببرد. عباس راننده ماشین تدارکات بود. در آشپرخانه ایستاده بودیم که بالاخره ماشین آمد و ما […]