اگر حقّ با قلب پیوند خورده باشد، شهادت از عسل شیرین تر است من با آقای تاج آبادی شوخی می کردم ای فرزند آدم آیا کسی جز من توانائی اینکار را دارد شهید نباتی معمولا آدم حاضر جوابی بود شهید حاج قاسم اصغری اینگونه خاطره تعریف میکرد اذن میدان به شیوه ی شهید حاج قاسم اصغری میدان مینی که شهید هادی مهین بابایی پیدا کرد فاتح خرمشهر ، شهید حاج احمد کاظمی
پیام پوررازقی در مهران شهید شد . قبل از شهادتش ، زمانی که در موقعیت الوارثین بودیم ، یک شب در زمان خواب که ساعت یازده شب بود ، به تپه ای که کمی بالاتر از چادرمان بود رفتیم و پیام شروع کرد به درد دل کردن . به من گفت : کار دارد تمام […]
به نام خدا قبل از خاطرات مربوط به اردوگاه موصل ابتدا دو خاطره برای شما می گویم در منطقه که ما بودیم هشت سنگر در عقب وجود داشت و دو سنگر به فاصله 200 متر جلوتر که سنگر ی که ما در آن مستقر بودیم جلو زیر دیدگاه عراقی ها بود و سنگر از همه […]
خدا رحمت کند شهید دهقان و ستوان بیقام که بنده خدا یک دختر هم داشت و بچه شیراز بود. این بنده خدا زمانی که فرمانده آقای حاتمی به مرخصی رفته بود به جای ایشان فرمانده بود. بعد از اینکه شهید شد یک نفر دیگر امد. همیشه به ما می گفت کانال بکنید تا تیر مستقیم […]
تازه اسیر شده بودیم و هنوز در خاک ایران بودیم . هم گروهی های ما بچه های اهواز بودند و دو کلمه به من یاد داده بودند عطشانه به معنای تشنه ام و یکی جائع به معنای گرسنه ام است و من به آنها گفتم عطشانه که یک نفر امد و اسلحه را روی سر […]
تاریخ 21/4/67 در ساعت یک ربع مانده به شش صبح خدا رحمت کند آقای ابراهیم تمر تاشی که بچه ترکمن صحرا بود .ایشان پاس بخش بود و من هم مسئول مهمات بودم با هم گشت می زدیم. شب قبل از عملیات ما مادر سنگر بودیم و رفتیم برای بچه ها غذا بگیریم. قبل از اینکه […]