• امروز : پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شهید اسماعیل خوش سیر

بجنبید که عقب نمانیم و خودمان را برسانیم

  • کد خبر : 3584
بجنبید که عقب نمانیم و خودمان را برسانیم

شهید اسماعیل خوش سیر جثه ی بزرگی داشت ولی تازه در صورتش مو درآورده بود . جزو کسانی بود که به شدت عجله داشت روی خودش کار کند و خودش را به مرحله ی شهادت برساند . به شدت اعتقاد داشت که شهادت کسب کردنی است و اینطور نیست که شما بلند بشوید ، بروید […]

شهید اسماعیل خوش سیر جثه ی بزرگی داشت ولی تازه در صورتش مو درآورده بود . جزو کسانی بود که به شدت عجله داشت روی خودش کار کند و خودش را به مرحله ی شهادت برساند .

به شدت اعتقاد داشت که شهادت کسب کردنی است و اینطور نیست که شما بلند بشوید ، بروید و مثلاً شهید بشوید . بلکه باید انتخاب بشوید و به آن مرحله برسید . لذا در نماز شب ها و در قرآن خواندن هایش بسیار دقت میکرد . من هر روز می دیدم که قرآن می خواند . روی خودش کار میکرد و به شدت با سرعت جلو می رفت و این مراحل معرفتی را با سرعت طی می کرد . به قول مدرسه ای ها جهشی می خواند که خودش را به مرحله شهادت برساند . اسماعیل مدام می گفت بچه ها درب های شهادت دارد بسته میشود ، بجنبید که عقب نمانیم و خودمان را برسانیم .

شهادتش هم بعد پذیرش قطع نامه صورت گرفت . در آخرین روزهای جنگ به شهادت رسید . یادم هست که چند نفر از بچه ها می گفتند : اسماعیل قبل از آن که درب های شهادت چفت شوند ، خودش را رسانید .

اسماعیل ، به شدت در رزم های مقاومتی دارای قدرت بدنی بالایی بود . سعی می کرد جلوی جلو باشد یعنی جزء نفرات اول باشد. مثلا اگر گفته بودیم کوله ای را برای تمرین ، هفت – هشت کیلو یا ده کیلو ، بار بزنید ایشان دو کیلو اضافه تر می زدند . یا مثلاً اگر قرار بود پنج کیلومتر بدویم ایشان هفت کیلومتر می دوید . اگر می خواستیم دو تا مین برداریم ایشان بعضی اوقات چهار تا برمی داشتند .

عملیات والفجر یک به روایت حاج مهدی قدیمی

در کارهای اردوگاه که نوبتی انجام می دادیم ، ایشان داوطلبانه خیلی از کارها را انجام می دادند .

 

تصویر قدیمی از گلزار  شهدای چیذر
شهید اسماعیل خوش سیر سمت راست
برادر کاوه ذاکری سمت چپ

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3584
  • نویسنده : حاج اسدالله سلیمانی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه