• امروز : چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۳
پیش بینی پیدیده ی انقلاب اسلامی در ایران پیش از ظهور

انقلاب اسلامی ایران از منظر آیات قرآن کریم و روایات حضرات معصومین

  • کد خبر : 3940
انقلاب اسلامی ایران از منظر آیات قرآن کریم و روایات حضرات معصومین

در این مطلب میخواهیم موضوع انقلاب اسلامی را از منظر آیات و روایات مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم این حادثه و پدیده ، آیا در قرآن کریم و روایات ما مورد بررسی قرار گرفته است یا نه ؟ اگر مورد بررسی قرار گرفته است چه نکاتی در آن مطرح است ؟ از قرآن کریم […]

در این مطلب میخواهیم موضوع انقلاب اسلامی را از منظر آیات و روایات مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم این حادثه و پدیده ، آیا در قرآن کریم و روایات ما مورد بررسی قرار گرفته است یا نه ؟ اگر مورد بررسی قرار گرفته است چه نکاتی در آن مطرح است ؟

از قرآن کریم استفاه می شود که ، اراده ی قطعی و تخلف ناپذیر خداوند متعال ، بر این قرار گرفته است که اسلام حقیقی یا همان اسلام شیعی ، روزی بر ظاهر و باطن جهان سیطره و سلطه پیدا می کند . یعنی روزی خواهد رسید که در آن روز جز مکتب شیعه و اسلام شیعی هیچ مکتبی و هیچ دین و آیینی در جهان حاکم نباشد و ظهور نداشته نباشد . آیات متعددی بر این موضوع دلالت می کند از جمله این آیه :

هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ

(سوره مبارکه التوبة آیه ۳۳)

خداوند متعال ، پیامبرش را با هدایت و دین حق ، مبعوث کرد تا دین اسلام را بر همه ی ادیان مسلط کند . یعنی باید کل ادیان کنار بروند و هیچ نقشی در فکر و ذهن و زندگی بشر نداشته باشند الا دین اسلام ، آن هم دین شیعه . دین شیعی یعنی دین امام محور ، چون قرآن اصولا اسلامی که بر محور امامت نباشد ، آن را دین اسلام نمی داند . مهم ترین آیه در این باره ، آیه ی ۳ سوره ی مائده است . آیه ای که به آیه ی اکمال دین معروف است و در غدیر خم نازل شد . خداوند متعال در این آیه فرموده است : ( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا )

امروز که امامت را تشریع ، اعلام و مستقر کردیم ، امروز این دینی که در آن امامت آمده را ما به عنوان اسلام از شما می پذیریم و به آن راضی هستیم . رضیت لکم الاسلام دینا یعنی دینی که در آن امامت نباشد اصلا از نظر قرآن دین اسلام نیست .

آیات دال بر این مبحث زیاد است اما از آنجا که باید وارد بحث اصلی بشویم ، از ذکر آیات دیگر صرف نظر میکنیم .

از نظر قرآن کریم و روایات ، این اراده ی قطعی خداوند متعال که در واقع اراده به ظهور و سیطره ی دین شیعی بر کل جهان است ، یک فرآیند و مراحلی دارد . از آیات قرآن و روایات استنباط می شود که خداوند چهار مرحله برای این پدیده ی بزرگ و جهانی مقرر و مقدّر کرده است . اولین مرحله ، مرحله ی ظهور اسلام و رسیدن به مرتبه ای است که اسلام دیگر زوال ناپذیر باشد . یعنی اصل دین اسلام شکل بگیرد و به گونه ای سیطره پیدا بکند که از ناحیه ی دشمنان از بین نرود و نابود نشود .

این مرحله ، مرحله ای است که در همان بیست و سه سال رسالت پیامبر بزرگوار اسلام محقق شد . آخرین آیاتی که بر پیامبر بزرگوار اسلام نازل شد بر این موضوع دلالت میکنند . مثل سوره ی نصر که میفرماید : (اذا جاء نصرالله والفتح و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا ) . یعنی وقتی نصر و یاری من بیاید ، همه ی مردم داخل در دین اسلام می شوند . همچنین آیه ی ۳ سوره ی مائده که در سه چهار ماه آخر عمر پیامبر بزرگوار اسلام نازل شد و یا آیه ی اکمال دین که بخشی از آن را خواندیم نیز بر این موضوع دلالت میکنند . آیه ی قبل از آیه ی اکمال دین ، این جمله است : ( الیوم یئِس الذین کفروا من دینکم ، فلا تخشوهم ) یعنی امروز کافران از غلبه کردن بر دین شما مأیوس شده اند . یا به عبارتی امروز کافران از ، نابود کردن دین شما مأیوس شده اند و ما دین شما را به جایی رساندیم که از جانب کفار ضربه ای به شما وارد نمی شود و دیگر تهدیدی برای دین اسلام نیست . پس ، از امروز به بعد از دشمنان بیرونی نهراسید . از مشرکان ، یهود و نصری نترسید ، چرا که آن ها نمی توانند دین شما را از بین ببرند ولی از من بترسید که من مراقب رفتار شما نسبت به دینی که به شما دادم هستم . عبارت از من بترسید ، یعنی مراقب خودتان باشید چون اگر بنا باشد به این دین آسیبی برسد از ناحیه ی خودتان است و از ناحیه ی کافران نیست . از آن ها نترسید اما بترسید که نکند شما نسبت به این دین ، کوتاهی بکنید یا لغزش پیدا کنید و یا دینتان را آفت زده کنید .

این رسالتی بود که برعهده ی پیامبر بزرگوار اسلام بود و ایشان این رسالت را انجام داد . اما در این بیست و سه سال دین کامل و حقیقی سیطره پیدا نکرد . بلکه دین اسلام در این مقطع ، ظاهری بود و اصول و قواعد را تثبیت کرد . البته بخشی از احکام را هم تثبیت کرد اما باطن دین و آن حقایق دین هنوز در جامعه ی اسلامی شکل نگرفته بود . لذا جابر می گوید زمانی که در جریان فتح مکه ، سوره نصر نازل شد ، ذیل آیه ی ( و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا ) پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند : یا جابر ! ( و رأیت یخرجون من الاسلام فوجا فوجا ) . یعنی فوج فوج می آیند ولی فوج فوج هم می روند . می آیند و از لحاظ احکام ظاهری اسلام ، ظاهراً مسلمان می شوند اما از لحاظ باطن اسلام آن اتفاق برایشان نمی افتد . این مرحله ی اول هست .

در مرحله ی دوم برای این که این دین شیعی و اسلام شیعی ، شکل بگیرد و در واقع برجهان سیطره پیدا بکند ، باید مکتب شیعه و جمعیت شیعی و تشکل شیعی شکل بگیرد . همانطور که مطرح شد ، اسلامی که بنا است بر جهان حاکم بشود ، اسلام شیعی است . بنا بر این تحقق سیطره ی این اسلام شیعی ، نیازمند این است که یک جامعه و یک جمعیت شیعی ، یا یک تشکل شیعی و یک مکتب شیعی شکل بگیرد و این جمعیت بیاید و مکتب شیعه را به طور عمیق و جامع پایه ریزی کنند . این مرحله ، رسالت حضرات معصومین در مرحله ی دوم است که به مرور شکل گرفت .

مرحله ی سوم ، مرحله ی عصر غیبت و ظهور فتنه هاست . هم در روایات نبوی و هم در رویات حضرات معصومین علیهم السلام آمده که بعد از ما ، در زمان غیبت وجود مقدس امام زمان (عج) و حتی قبل از آن ، فتنه های عظیمی دامن امت اسلام را می گیرد و امت اسلام را دچار حوادث گوناگونی می کند . فتنه های عظیمی که مسلمین را دچار انحرافات گوناگون ، نابسامانی ها ، رنج ها ، بلاها و مصیبت های فراوانی می کند . روایات متعددی با این موضوع داریم اما در این بخش فقط به یک روایت اشاره میکنیم . پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند : سوگند به آن که جانم به دست اوست ، بر امت من قومی فرمانروایی کنند که اگر مردم دم بر آورند آن ها را بکشند و اگر سکوت کنند همه چیز آن ها را مباح شمارند ، اموالشان را تصاحب کنند و حرمت نوامیسشان را پایمال کنند ، خون هایشان را بریزند و دل هایشان را مالامال از کینه و وحشت گردانند . آنان ، یعنی امت من را پیوسته هراسان و پریشان و بیمناک خواهید دید . در آن روزگاران گروهی از مشرق و جمعی از مغرب بر امت من سیطره پیدا می کنند و بر امت من فرمانروایی می کنند ، پس وای بر حال ضعیفان امت من در آن دوران از دست آن ستم پیشگان . وای بر ستمگران از عذاب الهی چرا که آن ها نه به کوچک رحم می کنند و نه حرمت پیران را نگه می دارند . از هیچ کاری روی گردان نیستند . اندامشان اندام آدمیان و دل هایشان دل های شیاطین است .

از این دست روایت ها زیاد داریم . روایات متعددی هم هست که وارد جزئیات شده اند .

مرحله ی چهارم ، تحقق یک نهضت شیعی است و اشاره به تحقق یک انقلاب شیعی در پیش از ظهور دارد . این یکی از مراحل چهار مرحله ی این فرآیند است که مرحله ی بعد از آن ، مرحله ی ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است . البته ما در این بحث به مرحله ی ظهور نمیپردازیم . و در ادامه ی بحث ، مرحله ی چهارم را مورد بررسی قرار میدهیم . سه مرحله ی قبل را هم فقط ما به اجمال گزارش کردیم تا روی مرحله چهارم متمرکز شویم .

ما درباره ی مرحله چهارم ، روایات فراوانی داریم که با صراحت به این مرحله اشاره میکنند . همچنین در آیات قرآن نیز اشاراتی شده است  که به طور سربسته بر این مرحله چهارم دلالت می کند . البته از آیات قرآن به کمک روایات تفسیری استنباط میشود که این مرحله ی چهارم اتفاق می افتد و در ایران هم اتفاق می افتد . این آیات و روایات گسترده است و ما این روایات را در چند بخش تقسیم بندی کرده ایم .

بخشی از روایات ، ایمان ، بصیرت و صلابت ایرانیان را ستایش می کند مانند روایتی از امام باقر (ع) که مرحوم مجلسی آن را نقل می کنند . در این روایت امام باقر علیه السلام می فرمایند : روزی پیامبر بزرگوار اسلام در جمع اصحاب بودند و پیامبر بزرگوار اسلام در جمع اصحاب دعا کردند و فرمودند : خدایا برادران من را به من نشان بده . میخواهم برادرانم را ببینم . پیامبر گرامی اسلام ، دو بار این دعا را تکرار کردند . و قال من حوله من اصحابه ، یکی از اصحابی که در کنار پیامبر اکرم بود گفت : اما نحن اخوانک یا رسول الله ؟!  مگر ما برادران شما نیستیم ؟

در این مجلس ، اصحاب پیامبر ، هم از مهاجرین و هم از انصار حاضر بودند . یعنی کسانی بودند که سختی های مکه را درک و تحمل کرده بودند و هجرت کرده بودند . جنگ های مختلف را پشت سر گذاشته بودند ، سختی ها را دیده بودند و توقعشان این بود که مصداق این دعای پیامبر اکرم باشند . پیامبر اکرم فرموند نه ! شما برادران من نیستید . بلکه شما اصحاب من هستید و برادران من گروهی در آخر زمان هستند . آنها به من ایمان می آورند درحالی که من را ندیده اند . لقد عرفنیهم الله باسماهم و اسماء ابائهم و ارحام امهاتهم . یعنی خداوند متعال این برادرانم را ، هم خودشان را به من نشان داده ، هم اسماء شان را به من گفته و هم اسم پدرانشان را و هم اسم مادرانشان را . همه را من می دانم و من می شناسم .

در روایات معراج ، روایاتی داریم که اتفاقات معراج را تشریح کرده و این روایات ، یک صحیفه و کتابی شد و این صحیفه را پیامبر بزگوار اسلام در اختیار امیرالمومنین گذاشتند . بعد حضرت امیرالمومنین هم در اختیار امام بعدی گذاشته شد و الان هم در اختیار امام زمان (عج) است . اخباری وجود دارد که طبق آن شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام از شهرهای مختلف به خدمت یکی از امامان مثل امام باقر یا امام صادق علیهما السلام می رسیدند و سوال می کردند که آیا اسم ما در آن صحیفه هست یا نیست ؟ حضرات صحیفه را باز می کردند و اسمشان را نشان می دادند . یا بدون آن که این کار را انجام بدهند می گفتند اسم شما در صحیفه ی ما نیست .

بعضی روایات هم اینچنین میگویند که گاهی یک فردی ، خدمت امام عصرش می رسید و اظهار ارادت می کرد . اظهار محبت می کرد . حضرت می فرمودند من چهره ی شما را نمی شناسم . اسم شما در صحیفه ی ما نیست . نه اسم شما هست و نه اسم پدرانت .

پیامبر در مورد کسی که اسمش در آن صحیفه باشد می فرماید که : هر یك از آنان بر دین خود باقی است با این كه باقی ماندن بر دین ، سخت تر از تراشیدن تیغ درخت با دست و صاف كردن آن است . و سخت تر از نگه داشتن آتش درخت های سخت ( كه آتششان دوام زیادی دارد ) در دست است.

یک گیاهی در آن سرزمین حجاز میروید به نام گون که در جاهای دیگر هم هست . خارهای خیلی آزاردهنده و سوزناکی دارد . در یک روایت می فرمایند اگر یک نفر در شب تاریک بخواهد این گیاه را به دست بگیرد و تمام خارهایش در دستش برود ، چقدر زجر می کشد ؟ این ها این زجر را تحمل می کنند اما دینشان را حفظ می کنند .

اگر یک کسی شعله های سوزناک آتش را در دستش بگیرد ، چقدر عذاب می کشد ؟ می گویند این ها در آخرالزمان دینشان را حفظ می کنند ولو این رنج ها و عذاب ها هم داشته باشند . میفرماید : اولئک مصابیح الدجا . یعنی این ها چراغ ها فروزان در آخرالزمان هستند . یُنجیهِمُ اللّهُ مِن کلِّ فِتنةٍ غَبراءَ مُظلِمةٍ . خداوند متعال این ها را از هر فتنه ی گمراه کننده ای نجات می دهد . در این روایت اسمی از ایرانیان نیست و پیامبر گرامی اسلام در این روایت فقط می گویند برادرانی دارم در آخرالزمان که این ویژگی ها را دارند و اشاره ای نمیکنند به این مطلب که این ها ایرانی هستند یا در جاهای دیگر .

آیاتی داریم مثل آیه ی پنجاه وچهار سوره ی مائده کف میفرماید :

یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله واسع علیم

این آیه خطاب به اصحاب پیامبر اکرم است و در ماه های آخر عمر پیامبر اکرم نازل شده است . خداوند متعال در این آیه به اصحاب پیامبر گرامی اسلام می فرماید که شما دچار ارتداد می شوید و از دین مرتد می شوید . منظور از ارتداد در این آیه ارتداد باطنی است و ارتداد ظاهری منظور نیست . یعنی شما ظاهر اسلام را دارید ولی باطنش را ندارید . میفرماید زمانی که شما دچار این ارتداد شدید ، خداوند قومی را می آورد که مثل شما نیستند . خدا را دوست دارند و خدا هم آن ها را دوست دارد . آنها نسبت به مومنین متواضع هستند و نسبت به کفار شدیدند . عزت دارند ، جهاد در راه خدا می کنند و در این جهاد از هیچ سرزنشی نمی ترسند . اصحاب گفتند این ها چه قومی هستند ؟ پیامبر دست گذاشتند بر شانه ی سلمان و گفتند قوم سلمان هستند . قوم سلمان ، همان قومی هستند که به خداوند ایمان می آورد و این ویژگی ها را دارند .

بازتاب حملات انتقام جویانه به عین الاسد

روایاتی از اهل سنت هم در اینباره وجود دارد که به این موضوع اشاره میکند . ابونعیم ، از علمای اهل سنت است . ایشان روایت را نقل می کند و می گوید این روایت را از ابن عباس نقل می کنم . متن روایت اینگونه است :

ما ( اصحاب ) نزد پیامبر اکرم بودیم که سخن از ایرانیان به میان آمد . پیامبر اکرم به اصحاب فرمود : ایرانیان پشتوانه ی ما اهل بیت هستند .

در این روایت ، پیامبر عظیم الشان اسلام از ایرانیان به عنوان پشتوانه ی اهل بیت یاد کردند در حالیکه آن زمان هنوز ایران فتح نشده بود و ایرانیان بر دین سابق خودشان باقی بودند . همانطور که می دانید ، فتح ایران توسط اسلام ، سال ها بعد در زمان خلفای اول و دوم بود .

روایت دیگیری ها هم ابونعیم از کس دیگری نقل می کند و مضمون آن این گونه است که یکی از اصحاب می گوید : ما نزد پیامبر اکرم (ص) بودیم و سخن از عجم ( ایرانیان ) به میان آمد . حضرت فرمودند : به خدا قسم اطمینان من به آن ها بیشتر از اطمینان من به شما است . این را هم اهل سنت نقل کردند .

باید در باره ی این که پیامبر اکرم می فرمایند ایرانیان پشتوانه ی اهل بیت هستند ، کمی بیشتر تامل کرد . زیرا کسی که ولایت تکوینی بر کل هستی دارد ، نیاز به پشتوانه ندارد . این که حضرت میفرمایند ایرانی ها پشتوانه ی ما هستند ، یعنی پشتوانه ی مرام ما و دین ما هستند . به عبارتی پشتوانه ی آن اهدافی هستند که ما در جهان باید پیاده کنیم و آن ، سیطره ی اسلام شیعی است و هدفی است که باید محقق شود .

احمد بن حنبل ، رئیس یکی از مذاهب چهار گانه ی اهل سنت است . ایشان رئیس مذهب حنابله است . ایشان این روایت را نقل کرده است و در مسندش روایت کرده است . مستند احمد یکی از مجامع روایی معتبر اهل سنت است . در این روایت ذکر شده که پیامبر اکرم (ص) خطاب به اصحابش فرمودند : نزدیک است که خداوند متعال اطراف شما را ، از عجم پر کند . آنان چون شیرانی هستند که نمی گریزند ، با دشمنان شما می جنگند و از غنائم شما بهره نمی برند .

یعنی آنها کسانی هستند که می آیند با دشمنان اسلام ، دشمنان اعراب و دشمنان مسلمانان می جنگند اما نه برای غنائم جنگی و نه برای مال دنیا و ثروت و… .

همچنین ابن ابی الحدید که از علمای بزرگ اهل سنت است و شرحی بر نهج البلاغه دارد ، روایتی را در شرح نهج البلاغه آورده است و میگوید : روزی امیرالمونین علی (ع) در مسجد کوفه منبر رفتند . اشعث ابن قیس از که منافقین بود ، از میان جمعیت بلند شد و وسط خطبه و منبر امیرالمومنین خودش را به امیرالمومنین نزدیک کرد و عرض کرد که یا امیرالمومنین ، چرا این سرخ رویان (ایرانیان) اطراف شما را پر کرده اند و بر ما اعراب نزد شما غلبه پیدا کرده اند ؟  منظورش این بود که چرا اعتباری که این ها پیش شما دارند ، بیشتر از اعتباری است که ما پیش شما داریم؟ چرا این طور باید باشد؟ این صورت با این کنایه به امیرالمومنین علیه السلام اعتراض کرد . امیرالمومنین علیه السلام ناراحت شدند و با پایشان به ستون منبر زدند که عصبانیتشان را نشان بدهند . صعصعه ابن صوحان که یکی از شیعیان خاص امیرالمومنین بود ، وقتی ناراحتی امیرالمومنین علیه السلام را دید ، برگشت و به جمعیت گفت : ساکت باشید و امیرالمومنین خودشان جوابش را می دهند . الان امیرالمومنین یک جوابی به اشعث  می دهد که تا بحال نشنیده باشید .

صعصعه او از خواص و شیعیان حضرت بود و می دانست . امیرالمومنین شروع به صحبت کردند و این عبارت را فرمودند : این شکم پرستان بی شخصیت مانند الاغ در رختخوابشان می غلتند و مانع هدایت مردم می گردند . خداوند فردای قیامت عذر مرا می پذیرد اگر بخواهم از خواسته های این ها (ایرانی ها ) پیروی کنم اما اگر از خواسته های این افراد شکم پرست پیروی کنم و ایرانیان را از خودم دور کنم ، چه عذری فردای قیامت پیش خداوند متعال بیاورم ؟ آیا تو می خواهی من آن ها را برانم ؟ اگر چنین کنم ، قطعا نادان خواهم بود . قسم به کسی که دانه را شکافت و انسان را آفرید ، ایرانیان شما را برای بازگشت به دین خواهند کوبید ، همچنان که شما برای مسلمان کردن آن ها را کوباندید . شما را می کوبند تا شما را به دین حقیقی برگردانند . حال ، من آن ها را از دور خودم برانم ؟ من این ها را باید کنار خودم نگهدارم . این ها شیعیان واقعی من هستند.

یعنی شما باعث شدید ایرانیان اسلام را بیاورند و مسلمان بشوند و با جنگ رفتید و این کار را کردید . یک روزی هم آنها همین بلا را بر سر شما می آورند اما نه برای اسلام ظاهری و خواندن شهادتین بلکه برای اسلام حقیقی .

این هم یک بخشی از روایات بود .

یک بخشی از روایات را هم داریم که موضوع آن ستایش قم و اهل قم است . امام صادق (ع) در روایتی که در بحارالانوار است ، فرمودند : به زودی شهر کوفه از مومنین خالی می شود . آن گونه که مار در لانه ی خود فرو می رود ، علم نیز از کوفه رخت بربندد . یعنی علم از نجف بیرون می رود . سپس شهری به نام قم آشکار شود و آن دیار، معدن فضل و دانش می گردد به گونه ای که کسی در زمین در استضعاف فکری به سر نبرد . یعنی دین اسلام و دینی که مورد رضایت ماست و آن معارفی که مورد نظر ماست از قم گسترش پیدا می کند و به جهان می رسد . به گونه ای که کسی نگوید من از دین و مکتب شیعه خبر ندارم . این امور و اتفاقات نزدیک ظهور قائم ما رخ می دهد . خداوند ، قم و اهلش را برای رساندن پیام اسلام به جهانیان ، جانشین حضرت حجت گردانده است . اگر چنین نشود ، زمین اهل خودش را فرو می برد و در زمین حجتی باقی نمی ماند .

در یک روایت دیگر داریم که خداوند متعال ،  فرشته هایی را مأمور کرده است که بلا را از این سرزمین دور گرداند . چرا که دانش از این شهر به شرق و غرب جهان منتشر گردد . منظور از آن دانش ، دانش دینی و معارف شیعه است .  بدین سان حجت بر مردم تمام می شود و کسی باقی نمی ماند که دین و دانش به او نرسیده باشد . آن گاه حضرت ظهور می کند و با ظهور وی خشم و غضب خداوند بر بندگان جلوه گر شود زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر بعد از آن که حجت را بر آن ها تمام کند . خداوند حجت را به وسیله ایرانی ها تمام می کند و بعد ظهور رخ می دهد .

این روایت هم در بحارالانوار است و آن را صفی ابن یحیی نقل می کند که در محضر امام صادق بودم و سخن از اهل قم شد . صحبت از علاقه ی آن ها به امام عصر ، به میان آمد و حضرت برای آن ها طلب آمرزش کرد و فرمود خداوند از آن ها خشنود باشد . آن گاه فرمود بهشت هشت درب دارد و یکی از آن ها مخصوص اهل قم است . آنان بهترین پیروان ما از میان شیعیان جهان هستند . خداوند ولایت ما را در سرشت آنان قرار داده است .

روایات را که بررسی می کنیم ، می بینید حضرات معصومین علیهم السلام به قم اشاره میکردند اما مراد ایشان ایران بوده است . دلیل این ادعا روایاتی است که مطابق آن ، کسانی از دیگر شهرهای ایران که خدمت حضرت می رسیدند ، حضرت از ایشان می پرسید : شما از کجا هستید ؟ ایشان می گفتند از فلان شهر هستیم . حضرات میفرمودند : مرحبا به برادران قمی ما . مانند این روایت :

عده ای از بزرگان شهرری ، خدمت امام صادق (ع) می رسند و عرض می کنند ما اهل ری هستیم ، حضرت در جواب به آن ها می گوید : خوش آمدند برادران قمی ما . اهل ری فکر می کنند که حضرت سخنشان را نشنیده است که آن ها گفتند ما اهل ری هستیم . مجددا سخنشان را تکرار می کنند و می گویند ما از ری خدمت شما رسیدیم و نه از قم . ما مردمان ری هستیم . حضرت باز به آن ها می گوید : خوش آمدند برادران قمی ما . اهالی ری ، سه چهار بار تکرار می کنند و میگویند که ما از ری هستیم . اهل قم نیستیم . حضرت باز هم میفرمایند : خوش آمدند برادران قمی ما و بعد که تکرار می شود ، حضرت ادامه می دهد : خوش آمدند برادران قمی ما ، خداوند دارای حرمی است ، که مکه ی مکرمه است و پیامبر دارای حرمی است که مدینه ی منوره است و امیرالمومنین دارای حرمی است که کوفه است و ما اهل بیت دارای حرمی هستیم که شهر قم است . به زودی بانویی از سلاله ی من به نام فاطمه در این شهر دفن خواهد شد . هر کس آن بزرگوار را در قم زیارت کند ، اهل بهشت است . این هم یک بخشی از روایات است .

یک بخش دیگری از روایات را نیز داریم که مردم طالقان را توصیف می کنند . امیرالمومنین علی (ع) در روایتی که یکی از علمای اهل سنت به نام (قندوزی) نقل کرده است می گوید : پر افتخار باد طالقان . طالقانی ها پر افتخار باشند .

امام صادق (ع) در روایت دیگری که در بحارالانوار آمده ، می فرمایند : خداوند در طالقان گنج هایی دارد . نه از طلا و نقره بلکه درفش هایی است که تاکنون به اهتزاز درنیامده است . درفش در روایات ما یه معنی پرچم است . در بعضی روایات اشاره هایی به درفش های خراسان داریم و در بعضی روایات اشاره هایی به درفش سیاه داریم . حضرت میفرمایند این ها (طالقانی ها) پرچم هایی دارند که هنوز آن ها را به اهتزاز درنیاورده اند . در آن خطه مردمانی هستند که قلب هایشان مانند پاره های آهن ، محکم و نستوه است و نسبت به ذات مقدس خدا تردیدی در آن ها راه نمی یابد . شدیدتر از آتش هستند . اگر بر کوه حمله ور شوند ، آن را از جای برکنند . آهنگ هر دیاری کنند چون عقاب بر آنان  فرود آیند و آن را منهدم سازند . آنان وجود مبارک امام عصر را پروانه وار در میان خود گرفته اند و به هنگام خطر از وجود مقدسش با جان خود محافظت می کنند . شب ها اهل نماز و مناجات اند و روزها سواران کارزار هستند . زاهدان شب هستند و شیران روز . آنان در اطاعت از امام کاملا مطیع و استوارند . درخشانند و قلب های درخشانی دارند . گویی چلچراغی در قلب های آنان است . بصیرت دارند ، فهم دارند و حق و باطل را می توانند تشخیص بدهد . از بیم خدا دل نگرانند اما شهادت طلبند و آرزوی کشته شدن در راه خدا را دارند . شعارشان خون خواهی سالار شهیدان حسین ابن علی (ع) است . هنگامی که به پیش می تازند رعب و وحشتی عظیم فرسنگ ها جلوتر از آن ها در قلب های دشمنان جای می گیرد ، گروه گروه به سوی حق شتابان اند . خداوند به واسطه ی این ها مهدی ما را یاوری می کند . این هم روایتی است که مرحوم مجلسی دارند .

یک بخشی از روایات را هم داریم که مربوط به مردمان خراسان است . خراسان در آن زمان خیلی به مرکز ایران نزدیک می شده است و بخش هایی از افغانستان و جاهای مختلف را هم شامل می شده است.

این روایت از امام کاظم (ع) است که درباره ی خروج و انقلاب ایرانیان است . این روایت را هم مرحوم مجلسی نقل کرده اند . مطابق این روایت ، امام کاظم علیه السلام میفرماید : مردی از قم مردم را به حق دعوت می کند . افرادی پیرامون آن گرد آیند که قلب هایشان چون پایه های آهن استوار است . بادهای تند حوادث آن ها را نلغزاند ، از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند . اعتمادشان بر خداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است . ( و العاقبه للمتقین ) یعنی  کارهای ایشان به فرجام و به سرانجام می رسد.

روایت دیگر از امام صادق (ع) است که ایشان میفرمایند : امت پیامبر(ص) مادامی که خاندان فلان و فلان بر آنان حکومت کنند ، در گشایش نخواهند بود تا آن که فرمانروایان آنان منقرض شوند . با تمام شدن آنها مردی از اهل بیت ما ، حکم رانی می کند . خدا حکم رانی را به مردی از اهل بیت ما واگذار می کند که روش آن براساس تقوا است و عمل او هدایت گر است . در قضاوت کردن حق گراست ، دنیا گرا نیست و اهل مال اندوزی و ثروت و رشوه گرفتن و… نیست. به خدا سوگند من نام او را می شناسم . نام پدر او را می شناسم . بعد از او امام عصر(عج) می آید و می فرماید که این فرد قبلی ، از ذریه ی ما است . ما نامش را می شناسیم و نام پدرش را هم می شناسیم . او این پرچم را به امام عصر(عج) تحویل می دهد.

در یک دسته دیگر از روایات ، صحبت از اهل مشرق و پرچم های سیاه است . روایاتی داریم که در مجامع معتبر و درجه یک اهل سنت نقل شده است مثل : سنن ابن ماجه یا مستدرک حاکم نیشابوری و مسند احمد ابن حنبل ، سنن دارمی و … . این روایات درواقع از کتب مرجع اهل سنت است . این روایات غالبا از این منابع است ، البته در منابع روایات شیعه هم هست . علمای اهل سنت در این روایات اجماع دارند که مراد از اهل مشرق ایرانیان هستند و مراد از پرچم سیاه پرچمی است که ایرانیان در آخرالزمان علم می کنند . همه ی این ها تصریح دارند که این روایت درباره ی حاکمی نیشابوری است که از علمای بزرگ اهل سنت است . از ابن مسعود نقل می کنند که در محضر پیامبر اکرم بودیم و حضرت شادمان بودند و با ما سخن می گفتند . تا اینکه جمعی از جوانان و نوجوانان بنی هاشم آمدند و از کنار ما رد شدند و در میان آن ها حسنین (ع) بودند . حضرت تا چشمش به حسنین افتاد آن ها را در آغوش گرفت و چشمان مبارک حضرت پر از اشک شد . به حضرت عرض کردیم چه چیزی حال شما ما را منقلب و ناراحت کرد؟ چه اتفاقی افتاده است؟ پیامبر اکرم فرمود خداوند برای ما اهل بیت آخرت را بر دنیا برگزیده است . به زودی پس از من اهل بیتم در شهر ها پراکنده و آواره می شوند . تا آن که درفش هایی سیاه از مشرق زمین ، بلند می شود و حق را می طلبند . اما مخالفان و دشمنان ، حقوقشان را نمی دهند . آنان به حق طلبی خود ادامه می دهند و باز اجابت نمی شوند . باز این ها در حق طلبی خود استقامت می ورزند . آن زمان که دشمنان قبول می کنند که حق این ها را بدهند ، این ها دیگر نمی پذیرند و قیام می کنند .

فردای این کشور به احساس مسئولیت امروز شما نیازمند است

هر کس از شما یا فرزندان شما آن زمان را درک کرد ، باید به پیشوای آنان که از اهل بیت من است ، اقتدا کند و از او تبعیت بکند . اگر چه با دشواری راه رفتن بر روی برف و یخ باشد . آن ها درفش های هدایت اند ، یعنی پرچم های هدایت هستند . و رهبر آنان از ذریه ی ماست و آن پرچم را به دست مردی از اهل بیت من میسپارد . پیامبر اکرم (ص) در ادامه ی حدیث میفرماید : نام او نام من ، و نام پدرش نام فرزند من است . در برخی از روایات اهل سنت آمده است که نام پدرش نام فرزند من است و در برخی از روایاتشان به اشتباه آمده است که نام پدرش نام پدر من است ولی خود اهل سنت در آن جا ، این حاشیه را زده اند که نام پدرش نام فرزند من است . یعنی ایشان وجود مقدس مهدی (عج) است .

در این روایت آمده است که پرچمی را که آنها برافراشتند ، به پیروزی می رسد و آن را به فرزند من می دهند . یعنی به حضرت مهدی (عج) می دهند و او جهان را پر از عدل و داد می کند آن گونه که پر از ظلم و ستم شده است . این یک روایت هم در مجامع اهل سنت است .

یک روایتی هم از امام باقر (ع) نقل شده و مربوط به مرحوم مجلسی است . این روایت شباهت زیادی دارد با این روایتی که ابن مسعود از پیامبر اسلام نقل کرده است . امام باقر (ع) می فرمایند : می بینم که گروهی از مشرق زمین خروج می کنند و طالب حق هستند اما اجابت نمی شوند . مجددا بر خواسته هایشان تاکید می کنند ، اما مخالفت می شوند . وقتی چنین می شود شمشیر ها را بر دوش کشیده و در مقابل دشمن می ایستند ، آن گاه پاسخ مثبت می گیرند ، اما این بار خودشان نمی پذیرند ، تا آن که همه قیام کنند و درفش هدایت را جز به دست توانای صاحب شما – وجود مقدس امام زمان(عج) – نمی سپارند . کشته های آن ها از نظر ما شهید هستند. اگر من آن زمان را درک می کردم ، خودم را برای یاری صاحب شما آماده می کردم . این هم یک بخشی از روایات است .

یک دسته دیگر از روایات را هم داریم که در آن ، صحبت از خراسان است . این روایت را هم احمد بن حنبل نقل می کند که پیامبر اکرم می فرمایند : درفش های سیاه از خراسان بیرون آیند که چیزی جلودارشان نیست ، تا در ایلیا به اهتزاز در آید . ایلیا یعنی همان قدس و سرزمین فلسطین امروزی .

این روایت را دیگر علمای اهل سنت نیز نقل کرده اند و همانطور که عرض کردم  تقریبا اجماع دارند که آن نهضت و قیام و انقلابی که در روایات آمده است ، در آخرالزمان و نزدیک عصر ظهور رخ می دهد و در ایران است .

تا این جا به این نتیجه رسیدیم که یک آیاتی داریم که آن آیات با روایات تفسیری ای که وجود دارند ، به ما می گویند که یک جمعیتی در ایران شکل می گیرد که آن جمعیت یک پرچم و نهضت حقی را پایه گذاری می کند و پیش می برند و وسعت پیدا می کنند تا این که این پرچم را به وجود مقدس امام عصر (ع) تحویل بدهند .

روایات زیادی در این زمینه داریم که من آن روایات را برای شما دسته بندی و بخش بندی کردم . یک بخشی از این روایات ایمان ، صلابت و اهل جهاد بودن ایرانیان را ستایش کرده اند . یک بخشی از روایات یک بخش هایی از ایران را  نام مثل قم ، طالقان ، ری، خراسان و… را نام می برند . یک بخشی از روایات هم ویژگی های شخصیتی رهبری این نظام و انقلاب را یاد می کند و یک بخشی هم به مخالفت های گسترده ای که با این پرچم و انقلاب و این نهضت میشود اشاره دارد و به سرانجام این قیام مربوط می شود .

آن چیزی که مسلم و قطعی است و از این روایات به دست می آید و در روایات مجامع اهل سنت کمتر از مجامع ما نیست ، این است که  در آخرالزمان یک چنین انقلاب و قیام و نهضتی در ایران برای حق و حقیقت و برپایی دین اسلام شکل می گیرد. پس این یک امر قطعی است که هم روایات شیعه و هم روایات اهل سنت این را می گویند . در جزئیات ، روایات ما فرق می کند اما در کلیات علمای اهل سنت هم همین مضامین را در منابع معتبر رواییشان نقل کرده اند .

بخش بعدی این مقاله به بررسی نسبت بین انقلاب اسلامی ایران و این نهضت موعود در روایات است .  سوال این است که این نهضت ایرانی و وعده داده شده در روایات که اوصاف و ویژگی هایش را خواندیم ، چه نسبتی با انقلاب اسلامی دارد ؟

در این رابطه دو احتمال وجود دارد و ما می توانیم یکی از این دو دیدگاه را داشته باشیم .

یک نظر این است که بگوییم ، هیچ نسبتی بین این نهضت و نهضت موعود نیست . یعنی این انقلاب اسلامی ما و این نهضتی که از سال هزار و سیصد و چهل و دو تا الآن آغاز شده مصداق این روایات اهل بیت نیست . این مصداق آن نهضت موعود در روایات نیست و بعداً اتفاق می افتد . نمی توانیم ادعا کنیم که این نهضت قبلا اتفاق افتاده است چون در تاریخ ، خبری از نهضتی منطبق با نهضت موعود نیست . قبلاً ما چنین نهضتی با این ویژگی ها و با این گستره نداشتیم و یک انقلاب ها و شورش های کوچکی داشتیم که هیچکدام ویژگی های این روایات را ندارند . پس اگر برای این روایات ، مصداقی بخواهد وجود خارجی پیدا بکند ، مصداقش یا انقلاب اسلامی ایران است یا یک انقلابی است که باید در آینده رخ بدهد . تنها یکی از این دو احتمال را میتوان پذیرفت .

ممکن است ما به این نظر برسیم که انقلاب اسلامی ما مصداق این نهضت ایرانی موعود در روایات نیست و دلایلی برای آن داشته باشیم از جمله این که این شواهدی که در روایات آمده است ، منطبق بر این انقلاب ما نیست . یا این که بگوییم ما یک نابسامانی هایی در این انقلاب و این نظام داریم که با ویژگی های موجود در نهضت موعود سازگار نیست . مثل این نابسامانی های اقتصادی و فقر یا مثلا ممکن است بعضی ها بگویند ضعف دینی و ایمانی که الان در مردم ایران هست با آن چه که در روایات آمده است از نظر صلابت و ایمان و بصیرت همخوانی ندارد . این یک دیدگاه می تواند باشد و عده ای ممکن است  این را بپذیرند.

یک دیدگاه دیگر هم می تواند این باشد که این انقلاب ما و این نهضتی که مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه ، راه اندازی کرده اند مصداق این نهضت موعود در روایات باشد . دلایلی هم این افراد برای خودشان دارند و می توانند داشته باشند .

اولین دلیل از دلایلی که ثابت میکند این انقلاب همان انقلاب موعود است این است که نکات مهمی که در این روایات برای نهضت موعود آمده است ، بر نهضت و انقلاب ایران صدق می کند مثل این که رهبرش فردی از قم است . یا این که رهبرش از سلاله ی پیامبر است و بر اساس تقوا و عمل صالح رفتار می کند . یا روایاتی که قم را بعنوان مرکز و مأوای مکتب اهل بیت و نشر دهنده ی نظام فکری اهل بیت به جهان یاد می کنند . یا مخاصمه ی با اعراب به ظاهر مسلمان ، برای برگرداندن آن ها به دین اسلام یا جنگ با دشمنان یا این که شهادت طلب هستند . یا این که طالب حقوق خودشان هستند ولی ملت ها با آن مخالفت می کنند . این ها را می توان دلایلی دانست برای این مدعا .

علاوه بر این ها ، ویژگی هایی که ما در میان این افراد اساسی این نظام و انقلاب می بینیم و این که میبینیم جوانان و این مردمانی که جنگ را پشت سر گذاشتند ، توطئه های بعدی را پشت سر گذاشتند و جنگ های بعدی را در خارج از ایران مدیریت کردند . این ها درواقع ویژگی هایی است که در مورد انقلاب ما صدق می کند . البته در روایات ما ، گفته نشده که همه ی مردم ایران این ایمان را دارند و نمی گوید همه ی مردم ایران این بصیرت و صلابت را دارند بلکه می گوید این انقلاب در ایران شکل می گیرد . آن هایی که این انقلاب را شکل می دهند و از آن پیروی و حمایت می کنند و آن را به پیش می برند ، این ویژگی ها را به طور کلی دارند و کلیت روایت هم همین را می گوید . نمی گوید همه ی ایرانیان به این صورت  ستند و تک تک مردم ایران تابع و طرفدار این انقلاب می شوند ، بلکه بار این انقلاب به طور مستقیم بر دوششان قرار می گیرد .

در این روایات سخن از این که یک رفاه مادی دنیوی در انقلاب ایران وجود دارد نیست . در هیچ کدام از این روایاتی که خواندیم گفته نشده است که این انقلاب و نهضت که شکل می گیرد ، به لحاظ رفاه دنیوی  نشانه های ویژه را پیدا می کند . این ها در روایات نبود . البته ما نمی گویم وظیفه ای نیست و نباید در این زمینه ها کار کرد بلکه می خواهم گزارش این روایات را ببینیم . البته این که ما انقلاب کردیم و باید از انقلاب دفاع کنیم ، و این که در قبال این انقلاب چه وظایفی داریم ، این بحث ها سر جای خودش است اما رفاه مادر جزو این ویژگی هایی که در روایت آمده است ، نیست. اهل بیت علیهم السلام نگفته اند این ها سامان اقتصادی ویژه ای پیدا می کنند و اتفاقا روایات بالعکس داریم و من آن ها را نیاوردم . روایاتی داریم که سختی های دنیوی برای آن ها زیاد است .

یک نکته ی دیگری هم هست و باید به آن توجه کنیم و آن ایمان مرحوم امام خمینی (ره) به این انقلاب و به این نهضت بود . ایشان نظر قاطع داشت که این انقلاب و این نهضت همان نهضت موعود بوده است . وهمان انقلاب موعود است . ایشان معتقد بودند ما این وظیفه را داریم که این انقلاب را به دست صاحب و رهبرش برسانیم و ایشان می فرمود که ما می رسانیم .

در تایید این انطباق ، داستان های زیادی هست . اگر آن چه که عرفا در خواب دیدند و به دیگران گفتند ، یا آنچه شهدای ما دیدند و در طول این چهل و چهار سال اتفاق افتاده است ، جمع بشود چند جلد کتاب می شود . مجموع اینها مجموعاً این یقین را می تواند در ما ایجاد می کند که این نهضت همان نهضت است و این انقلاب همان انقلاب می تواند باشد .

زمانی که مرحوم  امام جوان بودند ، یک سفر زیارتی به نجف میکنند . مرحوم آیت الله ناصری این را نقل کرده اند . نماینده ی امام در ارتش مرحوم قوچانی که فرزند شیخ عباس قوچانی بودند و ایشان از وصی های آقای قاضی بودند هم این داستان را نقل کردند . آقای قاضی آدم نادری است . یعنی آدم عجیبی است . قبل از ایشان و بعد از ایشان مثل ایشان کم بوده است ، ایشان خیلی آدم عجیبی بود .

مرحوم آقای قاضی در ارتباط با حضرت حجت ، در خبر دادن از آینده ، یا از گذشته ، یا از مکاشفاتی که داشتند انسان شاخص و خاصی هستند . ما در روایت داریم که امام عصر(عج) زمانی که ظهور می کنند برای آن که آن اصحاب خاصشان ، آن سیصد و چند نفر یقین پیدا کنند و بتوانند مأموریت ها را انجام بدهند ، حضرت یک ذکری در گوششان می خواند تا این ها بتوانند طی الارض کنند و بروند کل جهان را بگردند و ببینند که آیا امام عصری وجود دارد ؟ یا امام عصر همین فردی است که در مکه ظهور کرده است! و آن ها با این طی الارض می روند و مشاهده می کنند و برمی گردند و یقین پیدا می کنند که حضرت خودشان امام موعود است . مرحوم آقای قاضی ، در جلسه ای با علامه طباطبایی فرموده بودند که آن ذکر را می دانم چی هست . فرموده بودند که من آن جمله را که حضرت گفته است می دانم .

خود مرحوم قاضی هم اهل طی الارض و بعضی کرامات بودند که البته این طی الارض از مقامات ایشان نیست . مقامات ایشان خیلی فراتر از این ها است . آقای شیخ عباس قوچانی که وصی عرفانی مرحوم سید علی آقا قاضی بعد از رحلت آقای قاضی شد ،داستانی را نقل کرده است و پسرشان هم این را بعدها نقل کرد . آیت الله ناصری این ماجرا را اینگونه روایت کرده بودند :

آقای قاضی یک جلسه ی خصوصی ( برای خواصشان ) داشتند . یک شب ما دیدیم یک جوان سیدی داخل مجلس شد . آقای قاضی ایشان را دید به احترامشان بلند شد . خیلی عزت و احترام بی سابقه ای کرد . تا حالا ندیده بودیم به یک تازه وارد ، آن هم جوان چنین عزت و احترامی بکنند . ایشان را برد و کنار خودش نشاند . صحبت های عرفانی و توحیدی اش را قطع کرد و شروع کردند درباره ی سیاست و ظلم و نظام  گفتند . خطاب به آن جوان می گفتند که تو انقلاب می کنی و پیروز می شوی این مطلب در زمانی اتفاق می افتاد که هنوز امام فقیه نشده است . هنوز مرجع نشده است و خبری از مرجعیت ایشان نیست . نیم ساعت یک ساعت صحبت کردند و این جوان بلند شدند و رفتند و ادامه ی جلسه را ننشستند . آقای قاضی باز هم تا دم درب بدرقه اش کردند . آقای قاضی که آمدند شاگردها کنجکاو شدند و پرسیدند ایشان کی بود ؟ آقای قاضی فرمودند ایشان سید روح الله است . از قم آمدند . ایشان انقلاب می کند و انقلابش هم پیروز می شود . سکه به نامش ضرب می کنند و باز از مرحوم امام تجلیل کرد.

انتفاضه شعبانیه ، قیام مردم عراق علیه حکومت صدام

حالا شما فکر کنید که این حادثه چرا باید اتفاق بیوفتد ؟ امام چرا باید نجف بیاید ؟ چرا آقای قاضی این حرف ها را به ایشان بزنند؟

 

داستان دیگری را پسر مرحوم آقای شاه آبادی که ایشان استاد عرفان امام بودند نقل کردند که اوایل انقلاب که توطئه و نابسامانی زیاد بود ، در همه جای کشور مثل شمال، کردستان ، آذربایجان ، و امثال این ها یک عده شورش کرده بودند . من نگران شدم ، ناراحت شدم و وقت گرفتم و خدمت امام رسیدم . به اعتبار این که فرزند استاد امام بوده است امام به ایشان وقت میدهد . ایشانخدمت امام می رسد و به امام می گوید: من نگران هستم . می گویند نگران چی هستی ؟ می گوید نگران انقلاب و آینده انقلاب هستم . می گویند نگران نباش ، پدر بزرگوار شما به من گفته است که چه می شود و چه اتفاقی می افتد . پدر شما به من گفت که من انقلاب می کنم ، انقلاب پیروز می شود ، یک جنگی در خوزستان رخ می دهد و یکی از بچه های من هم در این جنگ کشته می شود . مرحوم سید مهدی شاه آبادی ، در آن هواپیمایی بود که صدام آن را زد .

در زمانی که امام خمینی (ره) درپاریس بودند ، در آن جا از طرف مرحوم آقای لطیفی که از تربیت شده های یکی از علمای عارف مسلک ما بوده است و ارتباط با امام زمان (ع) داشتند ، به امام در پاریس پیغام داده بودند که شاه رفتنی است و نگران نباش . امام پرسیده بودند که با جنگ و خونریزی می رود؟ ایشان گفته بودند که نه ، بدون جنگ می رود . شبی که مرحوم امام در شب بیست و دوم فرمودند که کسی در خانه ها نماند و همه در خیابان بریزند ، مرحوم آقای طالقانی به امام زنگ می زنند و میگویند : این چه دستوری است که شما داده اید ؟ اگر مردم در خانه نمانند ، تانک ها در خیابان می آیند و مردم را می زنند و  قتل عام می کنند . این دستورتان را پس بگیرید و بگویید مردم به خانه هایشان برگردند . امام گفته بودند نه و ایشان باز اصرار کرده بودند . می گویند نیم ساعت آقای طالقانی پشت تلفن ، اصرار می کرده است که این دستورتان را پس بگیرید . در آخر امام می فرمایند آقای طالقانی اصرار نکنید ، احتمال بدهید دستور را امام زمان داده باشد . آقای طالقانی ساکت می شوند و قطع می کنند . می گویند که آقای طالقانی بیست دقیقه یا نیم ساعت در فکر می روند .

یک زمانی مرحوم آقای طالقانی به برخی از اطرافیان گفته بودند که یک وقت هایی امام چیزهایی می گویند که ناشدنی است اما بعد می شود . امام به غیب وصل است ، به جایی وصل است .  به این صورت نمی شود انقلاب را اداره کرد . ما از این نوع حوادث زیاد داریم .

در طول هشت سال جنگ ، اگر خواب هایی که بچه های رزمنده و شهدا دیدند را جمع کنید ، از آن جایی که در محاصره گیر می کردند ، شب های قبل از عملیات ، در عملیات ، زمان هایی که خبر از شهادت پیدا می کردند ، خدمت حضرت می رسیدند ، دستورها و راهنمایی هایی که حضرت می دادند ، اگر این ها جمع بشود ، چند جلد کتاب می شود . اینها نشان می دهد که این جنگ ، با راهنمایی و عنایت و با امدادهای وجود مقدس امام زمان (ع) بوده است . این ها امور واقعی است . مکاشفات ، خواب های صادقه است و توهم و خیال نیست . خود من هم مواردی را شنیدم و خواندم که این موارد خیلی فراوان است.

آن بچه هایی که برای دفاع از حرم و جنگ با داعش به سوریه رفتند ، خواب هایی در آن عملیات و آن سختی ها دیدند و راهنمایی شدند که اگر این ها را جمع بکنید یک کتاب میشود . آن هایی را که مطمئن است و رویای صادق است بسیار زیاد است . انسان متحیر می ماند و به این تقین میرسد که اصلا نمی شود بدون عنایات حضرات معصومین این اتفاقات را پشت سر گذاشته باشیم . ما این چیزها را داریم . یک زمانی هست ، کسی به این چیزها را اعتقاد ندارد ، اشکالی هم ندارد . ولی زمانی که یک حرکت و انقلاب دینی شروع شد ، نمی توان آن را صرفاً با قواعد متعارف علمی و تاریخی و سیاسی تحلیل کرد . شما اگر بخواهید به صورت عقلی و مادی انقلاب امام را تحلیل کنید ، توجیه تحلیل نمی شود . کسی که سال چهل و دو خیالش راحت است و می گوید : سربازها و طرفدارهای من هنوز نوزاد و کودک هستند ، این یک امر طبیعی نیست .

مطلب دیگر اینکه  ما عارفان و عالمان واصلی داریم که آن ها به این انقلاب اطمینان داشتند و یقین داشتند که این انقلاب از ناحیه امام زمان و مورد تایید امام زمان است . مثل مرحوم ایت الله بهاء الدینی و مثل مرحوم آقای بهجت و مرحوم آقای ناصری . خود مرحوم امام هم که اصولا خیلی مسائل را بیان و اظهار نمی کردند . مثلا آن چیزهایی که به ایشان گفته بودند ، خواب هایی که دیده بودند یا در بیداری می دیدند را اظهار نمی کردند چون یک شخصیت خاصی داشتند و اصلا برایشان مهم نبود که این ها را بگوید و دلداری به اطرافیانشان بدهند . مگر این که اتفاقی می افتاد  مثل همین داستان پسر مرحوم شاه آبادی که امام ، مجبور شد برای دلگرمی اش چیزی بگوید و خبری به او بدهد . امام اهل بیان خیلی مسائل نبود اما یک چنین یقین صد در صدی داشت . وصیت نامه ی سیاسی الهی او را ببینید ، حرف های قبلشان را هم ببینید . ایشان مطمئن بود که این انقلاب ، انقلاب امام زمان است . همان انقلاب است و باید از آن حمایت کرد و دفاع کرد .

با تمام این حرف ها می خواهیم یک جمع بندی بکنیم . من میخواهم جمع بندی بکنم و نظر خودم را بگویم که البته چند نکته در این جا هست . با توجه به آن بخش اول عرایضم و روایاتی که خواندیم و بخش دوم ، تحقق یک نهضت ایرانی قبل از ظهور امام زمان که این نهضت رشد می کند ، پرورش پیدا می کند و به دست امام عصر(ع) می رسد ، یک اراده ی حتمی ، یک قضاء یا  یک پیشگویی نیست ، به این صورت نیست که حضرات یک پیشگویی کرده باشند و بیان کرده باشند که ممکن است یک نهضت رخ بدهد یا رخ ندهد و ظهور اتفاق بیفتد . امام صادق و امام باقر علیهما السلام می فرمودند من می بینم روزی را که در ایران این قیام اتفاق می افتد . نمی گویند ممکن است چنین اتفاقی رخ دهد و اگر شرایط جور شود چنین نهضتی اتفاق می افتد . حضرات معصومین بیاناتشان را مشروط نکردند بلکه میفرمایند من این انقلاب را دارم می بینم . می فرمایند : من آن رهبری که از قم می آید را به اسم می شناسم ، به اسم پدرش را می شناسم ، او این چنین است و… .

اصل تحقق این نهضت ، یک امر قطعی است . بنا این است که تا چنین نهضتی اتفاق نویفتد و تحقق پیدا نکند ، ظهور تحقق پیدا نمی کند . یکی از نشانه های قطعی و یکی از مقدمات قطعی این است . پس این یک امر مسلمی است. نکته ی دوم این است که کوشش و مجاهدت کردن برای تحقق چنین نهضتی از وظایف الهی ایرانیان است . زمانی که حضرت می فرمایند : در ایران چنین نهضتی باید اتفاق بیوفتد ، یعنی هر کس که می تواند باید در این مسیر کوشش بکند و در این مسیر قدم بگذارد و این چنین روحیه ای باید داشته باشد . آن هایی هم که می توانند ، باید حمایت بکنند .

بیست یا سی سال پیش ، یکی از علمای تونس به قم آمده بود . آن روز برف و یخ بندان هم بود . وقتی می خواستند از پل آهنچی وارد حرم بشوند ، لیز می خورند و به زمین می افتند .ایشان که با روایات اهل سنت آشنا بودند و روایات در ذهنش بوده است ، وقتی دیدند اطرافیان میخواهند دستش را بگیرند ، گفته بود دستم را نگیرید . می خواهم به آن روایت نبوی عمل بکنم . گفته بودند چه روایتی؟ ایشان آن روایتی را گفته بودند که در ایران انقلاب می شود ، اگر برف و باران بود و به زمین خوردید ، خودتان را بکشانید و به آن انقلاب برسانید .

اگر ما بگوییم این انقلاب مصداق آن نهضت موعود نیست ، معنای این عقیده مان این است که این انقلابی که رخ داده است باید شکست بخورد و از بین برود و دشمنان بر ایران و این فکر و این افرادی که حامی این نظام هستند غلبه پیدا بکنند ، بعد در آینده دوباره فردی ، عالمی ، سیدی ، از قم دوباره رهبری یک انقلاب را برعهده بگیرد و مردم ایران دوباره انقلاب بکنند و آن انقلاب موعود بشود . یک همچین احتمالی است که یک احتمال خیلی دور از ذهن و بعید است . اگر به عرایضی که گفتم دقت بکنید ، می بینیم این ویژگی هایی که در این روایات آمده است ، بر این نهضت و این انقلاب و اهدافی که این انقلاب دارد و نقشی که الان در جهان دارد صدق میکند . این که عامل بیخوابی چشم دشمنان اسلام شده است ، این که پیامبر اکرم می فرمایند در آخرالزمان ، با دشمنان اسلام می جنگند و … بر این انقلاب صدق میکند . دشمنان اسلام الان چه کسانی هستند ؟ غیر از آمریکا و کشورهای عربی و غرب و اسرائیل هستند ؟

الان چه کسانی هستند که در مقابل این انقلاب ایستاده اند ؟ چه کسانی هستند که این انقلاب را نمی خواهند و می خواهند این انقلاب نابود بشود ؟ چه کسانی می خواهند این انقلاب سرکوب بشود ؟ شما زمانی که می بینید خیلی از این ویژگی ها بر این نظام و انقلاب صادق است به این نتیجه میرسید که این انقلاب مصداق همان نهضت موعود است . دست کم ما وقتی می بینیم که بخشی از این ویژگی ها در این نظام هست ، بر ما به عنوان یک وظیفه ی الهی و به عنوان یک واجب الهی ، واجب است که هر چقدر که می توانیم برای رشد و دفاع از این انقلاب بکوشیم . دست کم به خاطر این ویژگی که این نظام دارد و می خواهد مکتب اهل بیت را گسترش و نشر بدهد و الان سپر دشمنان اسلام شده است ، بر ما واجب است که در حمایت و ارتقاء و رشد این انقلاب و این نظام بکوشیم .

امین شریعت یکی از افرادی است که برای افطاری به خانه ی محسن رضایی میرفت و جمع می شدند و خاطرات جنگ را می گفتند . ایشان بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی ماجرایی را تعریف کرده و گفته است که یک شب من خواب دیدم که شهید حاج احمد کاظمی و یکی از شهدای جنگ پشت سر ایشان است و با لباس سبز سپاهی دارند می آیند . حاج قاسم هم پیش ما بود . آن زمان حاج قاسم زنده بود. حاج قاسم به من گفت من به استقبال این ها می روم . حاج قاسم جلو رفت با حاج احمد و شهدای دیگر خیلی احوالپرسی گرم کردند . حاج احمد به حاج قاسم گفت : می دانی چرا ما امشب این جا آمده ایم ؟ ایشان گفت : نه . حاج احمد میگوید ما برای دو چیز آمده ایم ، یکی این که در افطاری شرکت کنیم ، دوم این که آمده ایم تو را در این مشکلی که داری کمک کنیم . یک سری حرف های دیگر هم به هم زدند و انگار چیزهایی درباره ی آینده به حاج قاسم می گفت . می گوید من که از خواب بیدار شدم . رفتم به کسی خواب را گفتم . چون بحث گزارش هایی بود از وضعیتی که در سوریه داشتم ، خواب را برای حاج قاسم گفتم و حاج قاسم گفتند این ها را تا زمانی که من زنده ام برای کسی نگو. ولی مشکلی که حاج احمد گفت در سوریه هست ، امیدواریم که حل بشود .

منظور از بیان این خواب این جا است که حاج احمد ، گفت ما به کمک شما آمدیم . آمدیم شما را کمک کنیم . مشکلاتی که در مأموریت و رسالتی که در سوریه و جاهای دیگر دارید را هم آمده ایم کمکت کنیم .

از این دست خواب ها و مکاشفات کم نیست. خیلی زیاد است. چیزهای خیلی عجیب غریب تر از این نیز هست . همه ی اینها نشان می دهد که هم حضرات معصومین ، هم شهدا ، یاری و کمک می رسانند و این انقلاب تحت ولایت حضرات معصومین است .

می گفتند ما دو سه شب درمحاصره  بودیم ، خواب دیدیم حضرت زهرا (س) آمدند و فرمودند از آن راه بروید و یک مقدار این طرف بروید و به ما گرا دادند که چگونه راه بروید تا از محاصره نجات پیدا کنید. از آن مسیر رفتیم و نجات پیدا کردیم .

یا می آمدند خبر شهادت می دادند که شما در فلان عملیات شهید می شوید . این نشان میدهد که حضرات معصومین شهادت در این مسیر را قبول دارند که می آیند و می گویند شما شهید می شوید . اگر این کشته ی راه باطل باشد و این جنگ و این انقلاب باطل باشد امام زمان نمی آید بگوید شما شهید می شوید . یا نمی آید کمک بکند . یا نمی آید راهنمایی بکند .

از آقای بهجت و بهاء الدینی و آقای حق شناس زیاد نقل شده است که ایشان در مکاشفات ، حقایقی را دیده بودند و به آن ها را به اطرافیان فرموده بودند و آینده را گفته بودند . خود مرحوم امام خمینی هم با آن ویژگی های روحی و شخصیتی داشت ، با آن صلابت می گفت که ما این نهضت را به دست امام زیمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می رسانیم . این ها طبیعی نیست و نمی شود عادی و با این تحلیل های متعارف فقط به نتیجه رسید .

این هم عرض می کنم یک حلقه ی اول و دومی است که این نظام بر دوششان است . در این کنار افرادی خودشان را برای اغراض مادی و منافع مادی طرفدار انقلاب و انقلابی نشان می دهند و یک عده جور دیگر است . ولی وقتی شما مجموعه ی این ها را کنار هم می گذارید ، یقین پیدا می کنید که این انقلاب و نهضت همان است و الا این همه مکاشفه معنا ندارد .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3940
  • نویسنده : حجه الاسلام والمسلمین حاج مسعود تاج آبادی
  • منبع : خالدین

برچسب ها

خاطرات مشابه

ثبت دیدگاه