بنده محمد زارعکار هستم . در دوران دفاع مقدس قبل از این که وارد گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام بشوم ، مدتی در گردان تخریب لشگر علی ابن ابیطالب علیه السلام بودم . و همیشه ، آن جا تعریف تخریب سیدالشهدا را میشنیدیم و علی الخصوص ذکر خیر حاج عبدالله نوریان را زیاد […]
شهید ابوالفضل رمضانی را در قلاجه زیارت کردم و مدت کوتاهی توفیق داشتم در محضرشان باشم. فکر میکنم در همان زمانی که در قلاجه بودیم ایشان به تخریب آمدند. یک انساندوست داشتنی و بیتکلف بود یعنی اگر در بعضیها مصادیقی از کارهای عجیب غریب وجود داشت، من در شهید رمضانی اینگونه موارد را سراغ ندارم، […]
قبل از اینکه بخواهم بهاندازه فهم خودم نه شخصیت واقعی شهید سید محمد زینال حسینی صبحت کنم لازم است مقدمهای را تقدیم کنم. امروز چه تعریفی از شهید سید محمد زینال حسینی داریم؟ سید محمد چه ویژگیهایی داشت؟ چرا تا به امروز به انحصارات اکتسابی و انتسابی سید محمد و حاج ناصر که به نظر […]
حاج مجید مطیعیان (آزاده و استراتژیست) فارغ از جلوه تعبدی ، حاج مجید تفکر و عیار مخصوص خودشان را داشتند، بسیار دقیق و نکتهسنج، تحلیلگر، آیندهپژوه و برنامه دار بود، نمیدانم ایشان این خصوصیات پس از دوره اسارت تحصیلکرده بودند یا اکتسابی بود، به نظرم امروز هم همین ویژگیها را با بلوغ عمیقتری دارند، در […]
در مأموریت به اطلاعات و شناسایی منطقه عملیاتی کربلای پنج، دست من مجروح شد و به خاطر محدودیت ناشی از مجروحیتی که از ناحیه دست پیداکرده بودم به این باور رسیدم که وجود من در گردان تخریب مؤثر نیست و نباید برای سایر دوستان مزاحمت ایجاد کنم، بنابراین تصمیم گرفتم بهجایی بروم که مفید واقع […]
به گزارش خالدین، عباد الله قنبری همدانی از رزمندگان گردان تخریب لشگر ده سیدالشهدا علیهالسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس بودند و امروز پس از گذشت بیش از سی سال از پذیرش قطعنامه، دعوت پژوهشگران گروه خالدین را پذیرفته و در مقابل دوربین، برای شرحی از خاطرات خود حاضرشدهاند. آنچه مطالعه میکنید، بیان ایشان […]
دریکی از تکهای عراق در منطقه فکه که درواقع، عملیات پدافندی آن بر عهده برادران ارتش بود، حسب دستور برای ایجاد موانع گردان وارد شد، بعد از دفع تک عراقیها، یک آیفای عراقی وسط میدان مین بود. پس از کسب اجازه آیفا را بهعنوان غنیمت آوردیم البته ترکش شیلنگهای رادیاتورش پاره کرده بود و خودمان […]
شهید حاج موسی انصاری خیلی انسان شریف و نجیبی بود. حقیر ایشان را عابد پنهان گردان تخریب میدانستم. به جهت جسمانی محدودیت داشتند اما علیرغم محدودیتهای جسمی هیچوقت از زیر هیچ کاری شانه خالی نمیکرد. مسئول دسته بود اما از همه دسته بیشتر تلاش میکرد هیچوقت نشنیدم بگویند نمیشود یا نمیتوانم توکل و توسل بسیار […]
ما بعد از عملیات والفجر هشت به مرخصی رفتیم و برگشتیم . در آن فاصله ی ده یا پانزده روزی که ما در مرخصی بودیم ، یک عده نیروی اعزامی جدید به گردان آمدند . وقتی که مجددا به گردان آمدیم فکر می کنم ماه رجب بود ، به حسینیه الوارثین رفتیم و نماز ظهر […]
شهید حاج قاسم اصغری بچه محل ما بود و ما ایشان را از قبل انقلاب می شناختیم . شناخت خیلی عمیقی نداشتیم اما آنقدر می دانم که قبل از انقلاب می شناختمش . ایشان یک هیئت داشت و هیئت شان هم متشکل از بچه ها بود . بچه های کوچک را سازماندهی می کرد . […]
لیست شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام به تفکیک عملیات شهدای گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام در سال 1361 پاکسازی میادین مین (سومار و گیلان غرب) شهید سید مرتضی مساوات شهید محمدرضا دوقوز شهید محسن رضایی پور شهید محمدرضا بسطامخانی عملیات والفجر مقدماتی (منطقه فکّه و العماره) شهید […]
شهید پیام پوررازقی در عملیات کربلای یک شهید شد . سن ما تقریبا یکی بود البته تقریبا همه گردان به همین صورت بود و همه متولیدن دهه ی چهل بودند با دو سه سال جلوتر یا عقب تر . تقریبا همه با همدیگر هم سن و سال بودیم اما من با شهید پور رازقی متولد […]
به گزارش خالدین ، حاج ذبیح الله کریمی یکی از رزمندگان و دلاوران گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام در دوران هشت سال دفاع مقدس بودند و امروز پس از گذشت بیش از سی سال از پذیرش قطع نامه دعوت پژوهشگران گروه خالدین را پذیرفته و در مقابل دوربین ، برای بیان خاطرات خود […]
قبل از عملیات والفجر هشت در موقعیت ام النوشه بودیم . فکر میکنم حاج اقا تاج آبادی که قبل از من به گردان تخریب آمده بودند ، آن روز ها امام جماعت بودند و ما پشت سر ایشان نماز میخواندیم . خاطرم هست که یک روز ، بعد از نماز صبح ، فرمانده گردان ، […]
در یک مقطعی از زمان که مربوط به قبل از عملیات عاشورای سه بود ، ما به اتفاق تعدادی از بچه های گردان تخریب برای انجام ماموریتی به مریوان رفتیم . قبل از زمان آمدن حاج علی فضلی در تیپ سیدالشهدا ، حاج محمد خزاعی برای مدت کوتاهی بعد از شهادت حاج کاظم رستگار به […]
مسبب آمدنِ من به مجموعه ی سپاه پاسداران ، خود شهید حاج عبدالله نوریان بود . من در دوران مختلف ، اعزام های مختلف میگرفتم و به جبهه های کردستان و جبهه های جنوب کشور می رفتم اما از زمانی که در مجموعه ی گردان تخریب لشگر سیدالشهدا علیه السلام آمدم تا زمانی که حاج […]
پسرم ، شهید داوود ابراهیمی در مدرسه از جهت ورزش و قرآن و از جهت علمی تقریبا نمونه بود . در آن دوران ، با تایید دیگران و لطف دیگران ، این حقیر به عنوان یکی از اعضای انجمن اولیاء و مربیان مدرسهشان انتخاب شده بودم . در آن زمان این عزیزمان در مدرسه شان […]
من در ارتباط با شهید حاج عبدالله نوریان خاطرات شاخصی در یاد دارم . یکی از این خاطرات مربوط به یک مقطعی است که ما داشتیم به سمت ارتفاعاتی در شمال غرب عراق میرفتیم تا در آنجا مستقر شویم . یک روزی من و حاج عبدالله سمنانی و حاج ابراهیم قاسمی ، سه نفری سوار […]
ما در یک مقطعی ، به منطقه ی قصر شیرین رفتیم . منطقه ی باصفا و سرسبزی بود به نام چم امام حسن علیه السلام . رودخانه ای زلالی بود و درخت های لیمو و لیمو شیرین در اطراف رودخانه بود و خیلی باطراوت و زیبا و باصفا بود . ما برای امور آموزشی به […]
صادقانه بگویم ، شهید حاج عبدالله نوریان می خواستند ما را به یک انسان وارسته و متقی مبدل کند . اما من و شاید بعضی دوستان مثل من ، در محیطی زندگی کرده بودیم و رشد کرده بودیم که این نوع فضائل و این نوع حکمت ها را درک نمی کردیم . یعنی درک واقعی […]
در پادگان ابوذر بودیم که یک روز حاج عبدالله نوریان یک ماموریت به ما سپرد . در این مأموریت بنده بودم ، حاج عبدالله سمنانی و حاج عبدالله نوریان هم بودند . ما سه نفر سوار یک تویوتا شدیم و از پادگان ابوذر بیرون زدیم . فکر می کنم داشتیم به منطقه ی گیلان غرب […]
ما یک گروه بیست نفری بودیم و برای ادامه ی عملیات کربلای هشت یا کربلای پنج به سمت خط رفتیم . قرار بود بنا به دستور ، مأمورتی را انجام بدهیم . به خط دوم رسیدیم که سنگری آن جا بود و داخل آن سنگر رفتیم که یک شب استراحت بکنیم یا آماده عملیات شویم […]
اول خودش آمد و گفت: حسین خیلی دلم گرفته می خوام برام روضه بخونی. شاید دیگه فرصت روضه گوش کردن نداشته باشم. گفتم: تقی برو شب عملیات خیلی کار دارم. رفت و باز برگشت. این بار شهید یعقوبی رو آورده بود واسطه. اصرار که فقط چند دقیقه. سه تایی رفتیم نشستیم پشت سنگر؛گفتم: چه روضه […]
قبل از انجام عملیات عاشورای سه که در منطقه ی فکه انجام شد ، ما بدلیل کنجکاوی آن روزمان ، یک سری موضوعات را پیگیری کردیم و در بعضی موضوعات سهیم و دخیل شدیم که نهایتا منجر شد به انتخاب فرمانده جدید تیپ حضرت سیدالشهداء علیه السلام . یعنی بعد از این جریانات آقای خزائی […]
در رابطه با ماجرای به زندان افتادن شهید پیام پوررازقی ، من آنچه که مشهور هست را تعریف میکنم . ما در موقعیت الوارثین زاغه ای داشتیم که زاغه ی فرماندهی بود و عموما هم از این زاغه استفاده ی زیادی نمی شد مگر جلسات خاصی که با حضور حاج مجید مطیعیان و شهید آقا […]