آخرین رزمنده ای که بر سر سفره ی غذا حاضر شد
آن روز فهمیدم ما اسرائیلی ها جنایتکاریم
خاطره ای از حاج قاسم اصغری که مرحوم یشلاقی تعریف میکرد
معاون تیپ عاشورا شهید شیرعلی سام
من بچه ای که ناصالح باشد را نمی خواهم
آنها کودتاچی و قلدرهایی بودند که تصادفاً شیعه بودند
وقتی حاج عبدالله نوریان پایش را در گردان مهندسی گذاشت
پاسدار و محافظ جان اباعبدالله الحسین علیه السلام
از شهید اسماعیل خوشسیر در مقطعی پیش از عملیات کربلای چهار و آن روزهایی که به کربلای پنج منجر شد، خاطره دارم. در آن زمان، ما یک زاغه در خرمشهر داشتیم که درواقع یک ساختمان بود، اما به دلیل اینکه انبار مهمات شده بود، اسمش را زاغه گذاشته بودند. حدود ده تا پانزده روز، شبانهروز […]
شهید اسماعیل خوش سیر جثه ی بزرگی داشت ولی تازه در صورتش مو درآورده بود . جزو کسانی بود که به شدت عجله داشت روی خودش کار کند و خودش را به مرحله ی شهادت برساند . به شدت اعتقاد داشت که شهادت کسب کردنی است و اینطور نیست که شما بلند بشوید ، بروید […]
یکی از بچه های گردان تخریب لشگر ده ، شهید اسماعیل خوش سیر بود که چند برادر بودند یکی از آنها ایوب بود . یکی از ویژگی های ممتاز شهید اسماعیل خوش سیر شوخ طبع بودنشان بود . چون همیشه عملیات نبود و چون در فضای دور از خانواده بودند حوصله جوان ها سر می […]