فرماندهی که با غم نیروهایش غمگین و با شادیشان شاد میشد حاج عبدالله پشت فرمان نشست و پرسید بسم الله الرحمن الرحیم گفتید ؟ فقط میگفت: اسماعلیم … مادر… بدون شک پیروزی با ملت مظلوم و مجاهد یمن خواهد بود عملیات بیت المقدس دو به روایت حاج احمد حسین خانی ماجرای شوخی با حاج منصور ارضی در گردان تخریب از تهمت خیانت به اسلام تا شهادت در راه اسلام ای فرزند آدم مریض شدم و به عیادتم نیامدی
در عملیات والفجر یک ، ما مأمور شدیم به واحد مهندسی رزمی برویم . عراق به قدری آتش میریخت که امکان انجام ماموریت وجود نداشت . یک لودر بزرگ آنجا بود که بیلش را بلند کرد و ما رفتیم زیر بیلش تا از گزند ترکش مصون بمانیم . صبح شده بود و ماموریت ما انجام […]
تنها تصویری که از شهید حافظ خدایاری در ذهن دارم مربوط به زمانیست که تازه رفته بودیم به منطقه چنانه و آنجا مستقر شده بودیم . یک شلوارهایی به ما داده بودند که معروف بود به شلوارهای استتار جنگلی . بعدا جزء لباس های خاکی شد . معمولا به کسانی که تازه اعزام می شدند […]
خاصیت کوه های سنندج این بود که زمستوناش سرما و برف وحشت ناکی داشت . عملیات های ماهم طوری بود که وقتی میخواستیم بریم دم غروب حرکت میکردیم و سر شب میرسیدیم چون از روستا میرفتیم… شهید عبدالحمید شاه حسینی جزو معدود نیروهای آزاد لشکر بود و هرجا که نیرو نیاز داشتن میرفت و به […]