redux-framework
زودتر از حد مجاز فراخوانی شد. این معمولاً نشاندهندهٔ اجرای کدی در افزونه یا پوسته است که خیلی زود اجرا شده است. ترجمهها باید در عملیات init
یا بعد از آن بارگذاری شوند. Please see Debugging in WordPress for more information. (این پیام در نگارش 6.7.0 افزوده شده است.) in /home/jawahers/domains/khaledin.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114تیر به پهلوی مصطفی خورده بود اما بجای ناله میگفت یا فاطمه الزهراء س معاون تیپ عاشورا شهید شیرعلی سام شهید غلامحسین رضایی ، جوان خوش خنده ، شوخ طبع و با صفا راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مرتضی رنجبر شوخی با حاج عبدالله مثل این بود که سر به سر یک مرجع تقلید بگذارید شهید حافظ خدایاری ، شهید دیگری که از ایشان هم کمتر یاد می شود از کتاب شما به عنوان پناهگاه استفاده خواهم کرد از همون لحظه ی اول توی دل همه نفوذ کرده بود
سال شصت و هفت ، روزهایی بود که عراق دفاع متحرک می کرد و به جلو می آمد ، ما داشتیم انبار زاغه را خالی می کردیم . شهید امیر یشلاقی هم بود . شهید حاج ناصر اربابیان (معاون گردان) گفت ما با موتور به جلو می رویم که از نیروهای عراقی خبر بگیریم . […]
در ارتفاعات نزدیک سد عراق یک مقر داشتیم. پشت مان هم قرارگاه تاکتیکی لشکر سید الشهدا بود. چون آن جا قرارگاه بود هواپیما زیاد می امد و بمباران می کرد. و زیر تیغش قرار می گرفت. ما به بچه ها گفته بودیم که یک سنگر انفرادی بکنند. که اگر هواپیما آمد در این سنگر ها […]