حاج عبدالله نمی گذاشت بحث های بی خودی به گردان بیاید
لطف شهید سید محمد زینال حسینی فقط شامل برادرش شد
بازی شاه دزد وزیر به سبک شهید امیرمسعود تابش
ما دنبال یک کودتاچی میگردیم
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمد غلامعلی
یک خاطره خنده دار از عملیات والفجر چهار
بواسطه ی رفاقت با شهید توحید ملازمی به گردان تخریب لشگر ده رفتیم
پاسدار و محافظ جان اباعبدالله الحسین علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم؛ با عرض سلام و درود به شهدا و امام شهدا؛ بنده سعی میکنم خلاصه بگویم تا هم وقت شما را نگیرم و هم به نقطهی مد نظر گفتگو برسیم. بنده مرتضی رنجبرفرماندهی گردان تخریب لشکر ۵۷ هستم. سال ۱۳۴۸ از شهرستان الیگودرز به تهران آمدم و تا پایان حکومت پهلوی آنجا […]
من و شهید صاحب علی نباتی در یک چادر بودیم . فکر می کنم شهید نباتی مسئول دسته ی ما بود . ایشان یک چهره ی بخصوصی داشت . یعنی تیپش ، ظاهرش و میمیک صورتش و موهایش یک تیپ ظاهری متفاوتی از همه داشت . اخلاق بخصوصی هم داشت . در عین حال که […]
این حقیر زهرا مهرخاوران گیلانی هستم که البته در محله مان به فامیلی همسرم شهرت به ابراهیمی دارم . برای پسرم (شهید داوود ابراهیمی) در اصل اسم محمد را انتخاب کرده بودیم اما از آنجایی که اقوام ما به اتفاق پدرشهید قصد زیارت امامزاده داوود کرده بودند و زیارت امامزاده داوود و برای سلامتی من […]