• امروز : سه شنبه, ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شهید عبدالعلی روشنی

حماسه ساز روز های سرد

  • کد خبر : 2130
حماسه ساز روز های سرد

من و شهید عبدالعلی روشنی ، قبل از عملیات بیت المقدس دو، تقریباً یکی دو ماه قبل از عملیات ، مامور شده بودیم به واحد اطلاعات . حاج مجید مطیعیان ما را مامور کرده بود به اطلاعات . یکی از دوستان به نام انصاری و من و یکی دیگر که اسمش یادم نیست برای شناسایی […]

من و شهید عبدالعلی روشنی ، قبل از عملیات بیت المقدس دو، تقریباً یکی دو ماه قبل از عملیات ، مامور شده بودیم به واحد اطلاعات . حاج مجید مطیعیان ما را مامور کرده بود به اطلاعات . یکی از دوستان به نام انصاری و من و یکی دیگر که اسمش یادم نیست برای شناسایی رفتیم . هوا سرد بود ، پاییز سال 66 بود و ما در ارتفاعات ماووت عراق رفته بودیم . تقریباً یک الی دو هفته به عملیات مانده بود که چند نفر دیگر از بچه های تخریب به ما  اضافه شدند . یکی از آنها شهید روشنی بود .

یک شب برای شناسایی می خواستیم به جلو برویم ، ماشین تویوتایی که داشتیم را سوار شدیم . 15 کیلومتر راه بود تا به رودخانه برسیم و در غاری برای شناسایی برویم . ماشین باید بدون نور و چراغ حرکت میکرد . بچه ها معمولا در این مسیر ، فیوز های ماشین ها را در می آوردند تا چراغ ماشین روشن نشود و دشمن ما را شناسایی نکند اما آن شب بچه ها نتوانستند فیوز های ماشین را قطع کنند .

هوا خیلی سرد بود . با اینکه دو دستکش و دو جوراب پوشیده بودیم اما خیلی سرد بود و هنوز سرمایش در تنم مانده است . وقتی ترمز می زدیم چراغ خطر ماشین روشن می شد و دشمن هم با هر سلاحی که داشت شلیک میکرد .

آنجا با آن سوز سرما ، شهید عبدالعلی روشنی یک مقداری گل درست کرد و روی چراغ ها مالید . چند تا از فرمانده گردان ها هم بودند . ما همدیگر را نگاه می کردیم و کسی جرآت نمی کرد دستکش خود را بیرون بیاورد و در آن سرما آب و گل را قاطی کند . همه به هم نگاه می کردیم . روشنی دستکش هایش را بیرون آورد و گل درست کرد و چراغ خطر عقب تویوتا را با گل پوشاند و حرکت کردیم.

امروز در رکوع نماز یک چیزهایی نشانم دادند ...

می خواهم بگویم ایثار کردن شهید روشنی تا کجا بود و این ناهایت ایثار بود . فرمانده گردان بود و آرپیچی زن و برای خودش کسی بود اما فقط شهید روشنی این کار سخت را انجام داد .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2130
  • نویسنده : حاج حبیب ستوده
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه