• امروز : جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
واقعه روز شانزدهم دیماه سال پنجاه و نه

قرآن جیبی سردار هویزه ، شهید سید حسین علم الهدی

  • کد خبر : 5179
قرآن جیبی سردار هویزه ، شهید سید حسین علم الهدی

چند روز قبل از شانزدهم دیماه چند روز قبل از شانزدهم دیماه ۱۳۵۹ یک گوشه نشسته بود و با حسرت به قرآن کوچیکی که همیشه همراهش بود نگاه میکرد . وقتی متوجه حضور دوستاش شد ، گفت : وارد هویزه که شدم ، تصمیم گرفتم هرچه از قرآن و نهج البلاغه یاد گرفتم رو در […]

چند روز قبل از شانزدهم دیماه

چند روز قبل از شانزدهم دیماه ۱۳۵۹ یک گوشه نشسته بود و با حسرت به قرآن کوچیکی که همیشه همراهش بود نگاه میکرد . وقتی متوجه حضور دوستاش شد ، گفت : وارد هویزه که شدم ، تصمیم گرفتم هرچه از قرآن و نهج البلاغه یاد گرفتم رو در عمل پیاده کنم . احساس میکنم روز پرداخت نزدیکه و به زودی پاداشم رو دریافت میکنم  .

شهید سید حسین علم الهدی

سید حسین ، بچه ی اهواز بود . تا پیروزی انقلاب حدود دو سالی میشد که در دانشگاه مشهد ، دانشجو بود . چند باری هم طعم شکنجه های وحشیانه ی ساواک رو چشیده بود . یک روز که خانواده اش به ملاقاتش رفتند ، بدون توجه به حال و روزش ، فقط یک تقاضا داشت ، گفت : برام یک جلد قرآن بیارید .

سید حسین علم الهدی با شروع جنگ تحمیلی به همراه گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی برای دفاع از اسلام و قرآن ، به جبهه ی جنوب رفت و بخاطر شناخت کاملش از منطقه و تسلطش به مسائل نظامی ، عهده دارِ مسئولیت فرماندهی سپاه هویزه شد .

خاطره ی آیت الله خامنه ای از شهید علم الهدی

روزی آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان نماینده حضرت امام خمینی (ره) در شورای‌عالی دفاع بودند، برای دیدار با رزمندگان، به جبهه «شوش» رفتند. آیت‌الله خامنه‌ای در بیان خاطرات آن روز فرمودند : در این دیدار با رزمندگان نماز جماعت خواندیم . بعد از نماز بچه‌ها دور من جمع شدند . بعد از چند دقیقه، نگاه کردم و دیدم سیدحسین قرآنی در دست گرفته و عده زیادی از بچه‌ها دور او جمع شده‌اند . سید حسین ، خیلی زیبا و پرشور ، از آیات قرآن و استقامت در جنگ صحبت می‌کرد . بعد ها ، وقتی خبر شهادت سیدحسین علم‌الهدی را شنیدم ، اولین چیزی که به ذهنم آمد ، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود .

راستی درد هایم کو ؟

 

هویزه جولانگاه تانک های عراقی

شانزدهم دیماه سال ۵۹ ، هویزه ، جولانگاه تعداد زیادی تانک عراقی شده بود . تانک هایی که میخواستن خیلی زود شهر ها رو پشت سر هم ویران کنن اما سی نفر دانشجوی بسیجی مانعشون شدن . انگار یک بار دیگه خون پاک تربیت یافتگان اسلام به جنگ شمشیر های برّاق کفر اومده بود . شهید سید حسین علم الهدی و شصت تن از یارانش ، با سلاح هایی که تعدادشون به شصت عدد هم نمیرسید ، در مقابل دشمنِ تا بُن دندان مسلح ایستادگی کردن و به دشمن فهموندن که باید فکر پیشروی تا اهواز رو از سرش خارج کنه و آرزوی رسیدن به تهران رو به گور ببره . دشمن بعثی به قدری از سید حسین علم الهدی و دوستانش ناراحت بود که تنها به کشتنشون راضی نشد . تانک های بعثی ها چند ساعت روی پیکر مطهر شهدای هویزه جولان دادن ، استخوان هاشون رو شکستن و تلاش کردن تا هیچ اثری از این شهدا باقی نمونه .

شناسایی پیکر شهید سید حسین علم الهدی

سال ها بعد که پیکر شهدای هویزه تفحص شد ، هیچ پیکری قابل شناسایی نبود بجز پیکر شهید سید حسین علم الهدی . پیکر مطهر سید حسین علم الهدی از روی قرآنی شناسایی شد که صفحه ی اولش رو امام روح الله خمینی و آیت الله سید علی خامنه ای امضاء کرده بودن .

 

سلام خدا بر شهیدان راه حق . سلام خدا و اولیاء او بر این جانهای تابناک که هم زندگی و هم مرگشان مایه‌ی اعتلای جامعه اسلامی است . آری ، با این ستاره ها میشود راه را پیدا کرد و با اقتدا به ایشان میشود راه را پیمود .

آخرین توصیه و آخرین جمله ای که از زبان عبدالله شنیده شد
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5179
  • نویسنده : گروه تحقیقاتی خالدین
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

ثبت دیدگاه