• امروز : جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
تمرین ها باعث شد خودش را به بچه ها برساند

شهید علیرضا عباسیان خیلی با غیرت بود

  • کد خبر : 2419
شهید علیرضا عباسیان خیلی با غیرت بود

شهید علیرضا عباسیان هم خیلی با غیرت بود. قد کوتاه و چاق بود. عملیات ماووت ارتفاعات داشت سربالایی و سخت بود. ایشان هم خودش را برای عملیات آماده می کرد. در مقر شهید ضیائی صبحگاه داشتیم. بچه ها تا پایین جاده می رفتند و از آن جا تا مقر سربالایی بود. آقای عباسیان همیشه نفر […]

شهید علیرضا عباسیان هم خیلی با غیرت بود. قد کوتاه و چاق بود. عملیات ماووت ارتفاعات داشت سربالایی و سخت بود. ایشان هم خودش را برای عملیات آماده می کرد. در مقر شهید ضیائی صبحگاه داشتیم. بچه ها تا پایین جاده می رفتند و از آن جا تا مقر سربالایی بود. آقای عباسیان همیشه نفر اخر بود چون برایش خیلی سخت بود. من بالای سرش می ایستادم و می گفتم : تو بشین و پا مرغی بالا برو. گفت من ایستاده نمی توانم بیایم بالا چطور پا مرغی حرکت کنم. البته چون غیرت داشت این کار را می کرد یعنی پا مرغی تا مقر بالا آمد.گرچه خیلی سخت بود اما این کار را می کرد. من دوستش داشتم و بچه ی محجوبی بود. یک برنامه ی ویژه ای برایش گذاشته بودم. دلم نمی خواست از بچه ها عقب بماند. وزنش هم خیلی زیاد بود. در ارتفاعات اذیت می شد و ما هم وقت داشتیم. در بالای  مقر شهید ضیائی یک چشمه داشت.بالای آن چشمه یک ارتفاع بود و من ایشان را آن جا می بردم و می گفتم پا مرغی بالا برو. بنده خدا می گفت چرا پا مرغی بروم. به ایشان گفتم: اگر پا مرغی بروی عضلات پاهایت قوی تر می شود و راحت تر می توانی از ارتفاعات بالا بروی. این تمرین ها باعث شد که در عملیات هم خوب عمل کند.

نه میجوشید ، نه میگفت ، نه میخندید
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2419
  • نویسنده : حاج ناصر اسماعیل یزدی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

01اسفند
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
محور جزایر مجنون در عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی

29بهمن
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
روایتی از اعتقادات فرماندهان شهید گردان تخریب

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

29بهمن
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
هدایا و نامه هایی که از پشت جبهه می آمد

ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان

ثبت دیدگاه