• امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
روایتی از شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشگر امام حسین علیه السلام

اگر برای خدا کار میکنید ، گفتن ندارد

  • کد خبر : 5195
اگر برای خدا کار میکنید ، گفتن ندارد

بستری شد پدر و پسر رزمنده در یک اتاق در یکی از بیمارستان هایی که مجروح های جبهه رو میاوردن، یک پیرمرد به نام حاج کریم بستری شده بود. روی تخت کناریش هم، یک جوان خوش سیما خوابیده بود که خنده از لب هاش نمی افتاد. از محبتی که بینشون بود معلوم میشد که پدر […]

بستری شد پدر و پسر رزمنده در یک اتاق

در یکی از بیمارستان هایی که مجروح های جبهه رو میاوردن، یک پیرمرد به نام حاج کریم بستری شده بود. روی تخت کناریش هم، یک جوان خوش سیما خوابیده بود که خنده از لب هاش نمی افتاد. از محبتی که بینشون بود معلوم میشد که پدر و پسرن. ملاقاتی های حاج کریم به ده نفر هم نمیرسید اما صد نفر صدنفر میومدن به ملاقات حاج حسین. پیرمرد میگفت: حسین تا همین چند وقت پیش یه بسیجی ساده بود، حالا مگه توی جبهه چیکاره شده؟

حاج حسین اخلاص عجیبی داشت. به این بلوغ رسیده بود که نباید دیده بشه. قبل از عملیات والفجر هشت، وقتی داشت نیروهای خط شکن رو توجیه میکرد، بهشون گفت: اگر یگان های مجاور نتونستن خطشون رو بشکنن، شما وظیفه دارید بجاشون عمل کنید. اما موفق شدید، هیچ وقت، به هیچ عنوان حق ندارید بگید ما این منطقه رو گرفتیم. چون اگر برای خدا کار میکنید، دیگه گفتن نداره.

مسئولیت شهید حاج حسین خرازی

حاج حسین خرازی فرمانده لشگر امام حسین (ع) شده بود اما ظاهر و باطنش با بسیجی های ساده هییچ فرقی نمیکرد. بسیجی ها رو به چشم نیرو های تحت امرش نمیدید، میگفت اینها سربازای سپاه امام زمانن. یک روز که گرمای هوای جنوب بچه ها رو به بیمارستان کشیده بود، دکتر بعد از معاینه ی حاج حسین، گفت: باید خیلی ویژه بهش رسیدگی کنید. دوستاش رفتن و براش یک سبد گیلاس آوردن. حاج حسین اخم هاش رو توی هم کشید و گفت: من وقتی گیلاس میخورم که به همه بچه های لشگر رسیده باشه.

در گلزار های شهدا چه میگذرد ؟

عملیات کربلای پنج

عملیات کربلای پنج در شب نوزدهم دیماه سال 1365 آغاز شد. یکی از لشگر هایی که در این عملیات نقش آفرینی کرد، لشگر چهارده امام حسین علیه السلام به فرماندهی شهید حاج حسین خرازی بود. وقتی لشگر امام حسین(ع) به خاک عراق نفوذ کرد و به منطقه‌ تسلط پیدا کرد، آتش عراق به طرز حیرت آوری سنگین شد. حاج حسین شخصا از طریق بیسیم با ژنرال ماهر عبدالرشید که از فرماندهان معروف ارتش بعث بود تماس گرفت و با صلابتی بی نظیر گفت:

خط اول تو را گرفتم، خط دوم تو را هم گرفتم. خط سوم و چهارم و پنجم را هم گرفتم،  سنگرهاي مجهز نونی را هم گرفتم. حالا دیگر هيچ مانعی جلوی من نيست؛ امشب می‌خواهم بيايم به شهر بصره و تو را ببينم!»

ماهر عبدالرشيد که هول كرده بود ، پرسيد: «می‌خواهی بيايی چه كار كنی ؟ حاج حسین جواب داد: وعده ما امشب در ميدان شهر بصره. با اين پيغام، اوضاع نيروهای بعثی به هم ريخت. ژنرال ماهر عبدالرشيد كه واقعاً از تصور سقوط شهر بصره ترسيده بود، حجم آتش را ده برابر کرد و آن شب به قدری روی منطقه شلمچه گلوله ريختند كه در طول تاريخ جنگ بی سابقه بود. وقتی حکمت این کار را از حاج حسین پرسیدند، گفت: ما در اين منطقه نيرو، امكانات و مهمات  نداشتيم. اين كار را كردم تا منطقه را زير آتش بگيرند و دست كم به اندازه يك هفته مهمات خود را هدر بدهند.

روز موعود

شهید حاج حسین خرازی و پدر بزرگوارش در بسیاری از عملیاتها مجروح شدن اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه رزمنده ها دیگه برای مداوا به پشت جبهه نمیرفتن . روز های سخت عملیات كربلای پنج بخاطر آتش سنگین توپخانه دشمن، رسوندن غذا به رزمندگان با مشكل مواجه شده بود . شهید حاج حسین خرازی شخصا پی گیر این کار شد و در همان حال در اثر اصابت خمپاره به شهادت رسید . امروز پیکر مطهر شهید حاج حسین خرازی در گلزار شهدای اصفهان محل زیارت جوانان عاشق و دلدادگان شهداست . بدون تردید با این جوان ها اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت می‌نشاند ، موانع بزرگ داخل و خارج را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5195
  • نویسنده : گروه تحقیقاتی خالدین
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

17فروردین
عملیات کربلای پنج به روایت حاج اسماعیل گوهری
دست شفاعت و اخوت با شهید سید محمد زینال حسینی

عملیات کربلای پنج به روایت حاج اسماعیل گوهری

07فروردین
عمامه ی ما آخوند ها
از حساسیت دشمن روی عمامه تا خاطرات شیرین

عمامه ی ما آخوند ها

17دی
بچه های شر و شیطون گردان به روایت حاج علی اکبر جعفری
شهید مجید رضایی ، شهید غلامرضا زند و محسن حدادی

بچه های شر و شیطون گردان به روایت حاج علی اکبر جعفری

ثبت دیدگاه