دفتر خاطرات و ماجرای خاطرخواهی شهید مجید رضایی
وقتی به عملیات می روید بی خودی گزارش نکنید
راوی و رزمنده دفاع مقدس، حاج احمدرضا هادی پور
تو با چه انگیزه ای با این شلوار اومدی نشستی جلوی سردار
عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است
حاج عبدالله نوریان روز های بعد از عملیات خیبر به روایت حاج علی بهجانی ممقانی
چرا من را دم در نگهداشتی ؟
عملیات بیت المقدس ، ازادسازی خرمشهر
یک روز آقای نوری، فرمانده لشکر، به مقر ما آمد. مقر ما در یک مدرسه بود. آقای نوری گفت که آقای چمران سلام رساندهاند و گفتهاند: “ده پانزده نفر از این بچههای چریکتان را به من بدهید.” ما حدود ۲۰ نفر بودیم؛ ترکیبی از بچههای تبریز، تهران، و شهرهای دیگر. اینطور نبود که از هم […]