ماجرای محکومیت قضایی برای شهید پیام پوررازقی عباس یک ماشین چپی گردنِ گردان گذاشت ده واقعه مهم در هفتاد و پنج روز ، مورد اتفاق شیعه و اهل تسنن نحوه آشنایی من با شهید حاج قاسم اصغری در خواب به شهید فیروزبخت مژده شهادت داده بودند دلیل اختلاف ها در روایات از دیدگاه امیرالمومنین امام علی علیه السلام خدا من را سر راه شما قرار داده تا از حرام نجات پیدا کنید نحوه شهادت حاج حسین بادپا به روایت شهید مصطفی صدرزاده
یک روز که در پادگانی در شهر سنندج بودیم ، حاج مجید مطیعیان (فرمانده گردان تخریب) آمد و یک سری صحبت ها کرد در ارتباط با یک سری پاک سازی میادن مین که به ما محول شده بود . آن جا اسم بچه ها را برای پاک سازی اعلام کردند . دو گروه شدیم ، […]
یادم هست که یک روز نشسته بودیم که دیدیم عده ای آمدند . گفتند فرمانده ای آمده و می خواهد حاج رسول را ببیند . حاج رسول قبلا از بچه های دیدبان تیپ شصت و سه خاتم بود . دنبالش آمده بوند که آن جا به عنوان فرمانده ببرندش ، نه به عنوان یک نیروی […]
سال 1366 ، وقتی داشتیم به سمت منطقه سردشت برای پاک سازی میادین مین می رفتیم ، من و حاج رسول فیروزبخت بغل دست همدیگر در مینی بوس نشسته بودیم . رسول گفت: من دوست دارم که در کردستان شهید بشوم . گفتم چطور رسول ؟ گفت بچه هایی که در کردستان شهید می شوند […]
من منوچهر قائد امینی هستم، و آشنایی من با گردان به این صورت بود که من با آقا رضا راجعی رفیق بودم و ایشان از گردان تخریب خیلی تعریف می کردند . به همین خاطر من هم شیفته ی اخلاقیات بچه هایی که می گفت شدم و به گردان تخریب آمدم. من در منطقه قلاجه […]