از برکت قدم مبارک شهید محمود کاوه ، زمینگیرها سینه از خاک کندند آن روز فهمیدم شهید مصطفی مبینی پاسدار است دفتر خاطرات و ماجرای خاطرخواهی شهید مجید رضایی ناگهان مصطفی یاغی شد و گفت من باید جلو بروم کربلای حسین (ع) تماشاچی نمی خواهد … یا حقّی یا باطل … راستی من کجا هستم؟ حاجی دنبالم به تهران درب منزلمان آمد ای شما که در انتظار قائم نشستهاید خود قیام کنید که این انتظار طولانی نخواهد شد حاج علیرضا شکاری
قبل از عملیات والفجر هشت ، چند بار از شهید حاج عبدالله نوریان شنیده بودم که میگفت : اگر کسی خواب شهادت من را دید ، به من بگوید . در اردوگاه ام النوشه ، کنار رودخانه کارون مستقر بودیم که یک شب در عالم رویا یک خوابی را درباره ی شهادت حاج عبدالله دیدیم […]
در مقرّ ام النوشه بودیم که حاج عبداله به من سربسته چیزهایی درباره ی شهادتش گفت ، اما تصریح نکرد. آن موقع جلساتشان را با سید محمد و سید اسماعیل در چادر تدارکات می گذاشتند. یک پستویی درست می کردند و آن جا جلسه می گذاشتند. یک روز من از آن جا عبور می کردم […]