روزی که به خانه ی شهید سیامک معمارزاده رفتیم مهربان مثل شهید پیام پوررازقی عملیات عاشورای سه به روایت حاج علی اکبر جعفری عاقبت اسرائیل ، یهودیان و فلسطینیان چه خواهد شد؟ رتبه برتر کنکور ، شهید حمیدرضا دادو روزی که حاج عبدالله نوریان به شهادت رسید گروه خالدین در فضای مجازی شهید غلامحسین رضایی ، جوان خوش خنده ، شوخ طبع و با صفا
فرماندهان شهید ما قبل از اینکه فرمانده باشند، صاحب مکتب و مدرسه بودند. تمام شهدا مثل شهید ابراهیم همت، بنیانگذاران مدرسه اخلاقی و رفتاری بودند . فرماندهان شهید در جنگ قواعد مدیریت را برهم زدند. این شهدا، فضائل اخلاقی و مدیریتی را با هم داشتند . لذا باید شهیدانی مثل شهید همت و شوشتری را […]
فرماندهان عزیزی چون باکری ، همت ، زنگی آبادی ، کازرونی ، میرحسینی و دیگران در دانشکده ها درس نخواندند . بلکه در میدان عملی جنگ پرورش یافتند . لذا کسی که فرمانده گردان بود و مسئولیت یک محور را بر عهده داشت ، انتخاب او کاملا دقیق بود . بعضی از برادران در اواخر […]
کسی هروقت یک عزیزی را از دست میدهد ، یک سال ، دوسال یا چهل روز به یادش هست ، اسم او را مبیرد . کمتر اتفاق می افتد یک مدت وطلانی آدم درگیر کسی بشود که او را از دست داده است . نوزده سال احمد کاظمی به یاد شهید خرازی ، حسین حسین […]
اگر کشور و دولت سوریه یک حاج همّت و یک حسین خرازی و یک کاظمی از خودشان مثل اینها داشت ، این کشور بیمه بود . هیچ یک از تهاجم ها در آن تاثیر نداشت . اما حلقه مفقوده ، وجود چنین انسان هایی است که در دوران دفاع مقدس ما به وجود آمد و […]
توصیه ی من به شما جوانان این است که ضمن اینکه شهید شناسی و معرفت شناسی را انجام میدهید ، کاری کنید که شهداء نصب العین و جزئی از وجودتان شوند . همانگونه که در نزدیکی با بعضی از دوستان خود رفیق و ندار هستید ، از بین شهدا نیز یکی را انتخاب کنید و […]
بسم الله الرحمن الرحيم الله اكبر اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علياً ولي الله اعوذ بالله من الشيطان رجيم صدق الله العلي العظيم السلام عليكم و رحمه الله و بركاته بسم الله الرحمن الرحيم خداوندا فقط مي خواهم شهيد شوم شهيد در راه تو، خدايا مرا بپذير […]
بسم الله الرحمن الرحیم عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، در هواپیما، ماشین و . . بارها نگاه کردم،جایت خالی بود، معلوم شد […]
من هیچ وقت مانع گریه مادر شهید و پدر شهید نه تنها نمی شوم بلکه توصیه دارم. در روستای خودم مادر شهیدی خیلی زیبا مویه می کند. با آن عبارت زیبا رودم رودم رودم من با این جان می گرفتم. اعتقاد دارم باید این صدا تا وقتی او حیات دارد در گوش ما باشد این اشک […]
بسم الله الرحمن الرحیم سلام اول حرفم را با یکی از اشعار حافظ که خیلی به آن علاقه دارم شروع می کنم درد عشقی کشیده ام که نپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که نپرس سوی من لب چه می گزی که مگو لب […]
فاطمه بویرده، خبرنگار العالم روایت دیدار خود با سردار سلیمانی را اینگونه توصیف کرده است: چند روز قبلتر از این در ایام عید نوروز، روزها و شبهای خیس و غرق شده در سیل را در خوزستان سپری می کردیم. خبری از عید نبود. شهر پیراهن ژنده گلآلود بر تن کرده بود؛ نمیدانستم حواسم به خوزستان […]
در زمان دیگری برای شناسایی و ارتباط با بچهها و دوستانمان رفتیم. سوار ماشین بودیم که یک مرتبه شنیدیم بچهها داد زدند بایست، بایست و جلوتر نیا. ایستادیم. در جاده یک بمب کار گذاشته بودند که چاشنی کششی داشت و ۲۰ سانتیمتر دیگر مانده بود تا ماشین ما روی آن برود و منفجر شود.
سرباز گمنام امام زمان (عج) شهید «سید علی حسینی» سرباز گمنام امام زمان (عج)، فرزند شهید «سید ابوالقاسم حسینی» شهید دوران جنگ تحمیلی است. او متولد یکم بهمن ماه ۱۳۴۱ و از سربازان گمنام امام زمان (عج) بود که طی مأموریتی که در خارج از کشور بسر میبرد، دستگیر شده و در تاریخ بیستوسوم دیماه […]
پزشکها بعد از شهادتش به من گفتند که وقتی فرزندم را به بیمارستان آوردند به کما رفته بود و وضعیت مناسبی نداشت؛ بنابراین چندبار او را احیاء کردند؛ ولی فایدهای نداشت؛ بار اولی که احیاء شد، ذکر یازهرا (س) و یاحسین (ع) گفت و بار دوم هم همین اذکار مقدس را بر لب داشت؛
من سر کار بودم. دیدم اتوبوسها پر از جمعیت با پارچههای سبز میآیند و میروند. زنگ زدم و به خانواده گفتم مراقب حسین باشید که بیرون نرود در این شلوغیها اما او آنقدر علاقه داشت که کسی حریفش نشده بود
امیرحسام که از فعالان هیأت محل در دهه محرم بوده و میانداری در این هیأت از ویژگیهای شاخص او به شمار میرفت، همواره قطعات مختلفی از اشعار مورد استفاده در مداحی را مینوشت و به همراه داشت.
مادر شهید جزء به جزء گواهی پزشکی قانونیاش را از حفظ است. او میگوید: ششماه بعد از شهادتش که جواب پزشک قانونی آمد. باورتان نمیشود من جزء به جزء جواب پزشک قانونی را برای خود میخواندم و معنی میکردم که چه شده و چه نشده. آن موقع بود که فهمیدم چه بلایی سر فرزند من آمد که هیج جای بدنش سالم نمانده بود.
شهادتش داستان کربلا را برایم تداعی کرد. ابتدا با تفنگ شکاری به محمدحسین شلیک میکنند ، بعد با همان تفنگ به سر و صورتش میزنند. بعد که محمدحسین دست تنها میماند با قمه و هر چه در دست داشتند به جانش میافتند و در آخر هم با خودرو از روی بچهام رد میشوند
اید ابتدا برای اسلام خوب خدمت کنی و بعد شهید شوی و همین اتفاق هم افتاد. مهدی چندین سال در سنگرهای مختلف به اسلام و انقلاب خدمت کرد و دست آخر به آرزویش رسید. شهید عزیز در سنگرهای مختلفی که فعالیت داشت تلاشهای بسیاری انجام داد
وقتی دیدم با یک دست نمیتوانم کاری انجام دهم فهمیدم که باید برگردم، حالم هم بد بود و داشتم از هوش میرفتم، وقتی دیدم دارم از هوش میروم فکر کردم که دارم شهید میشوم و گفتم السلام علیک یا اباعبدالله؛ ولی دیدم از امام حسین (ع) خبری نیست و از هوش رفتم...
من در آنجا یاد این آیهی شریفه افتادم که «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً»(2) و واقعاً این نکته برای ما و دوستان همرزمش خیلی جالب بود که حاج حسن آقا پروژههای بزرگ دفاعی و نظامی را در زمانبندی بسیار دقیق و به نحو احسن به انجام میرساند و به تعهد و قولش عمل میکرد.