• امروز : شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳
هر کسی بشنود میخندد

یک بار که من مکبری می کردم

  • کد خبر : 2715
یک بار که من مکبری می کردم

قبل از اینکه به دوره ی آموزشی بروم در مسجد از سن 14 سالگی در درونم اشتیاق پیدا شده بود که مکبر نماز باشم . علاوه بر این دایی بنده تعزیه خوان بود اطرافیان مادری ام هم اهل فضل هستند. این علاقه در من هم متبلور بود و در دوره ی آموزشی جبهه به قلیان […]

قبل از اینکه به دوره ی آموزشی بروم در مسجد از سن 14 سالگی در درونم اشتیاق پیدا شده بود که مکبر نماز باشم .

علاوه بر این دایی بنده تعزیه خوان بود اطرافیان مادری ام هم اهل فضل هستند. این علاقه در من هم متبلور بود و در دوره ی آموزشی جبهه به قلیان آمد. در آموزش وقتی روحانی صحبت می کرد ، گاهی من هم روضه می خواندم و خلق اله هم گریه می کردند.

روی حنجره ام هم آن نمک را پاشیده بودند ، خصوصاً در روضه . تا اینکه به جبهه آمدم و آنجا هم نخود هر آش بودم. یک زمانی منبر حاج آقا را می قاپیدم و سر از خود می خواندم. در دوره آموزشی یک اتفاقی افتاد که می دانم جالب توجه است و هر کسی بشنود میخندد .

یک بار که من مکبری می کردم و اذان می گفتم ، در اخر آذان گفتم ( از جلو  بصلاة)

برادر مسعود میسوری به من گفت عزیزم ، عبارت از جلو بصلاة صحیح نیست ، باید بگوئی عجّلوا بالصلاة …

مثل من که دیشب یواشکی دو تومان صدقه دادم
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2715
  • نویسنده : حاج سید حمید موسوی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

20تیر
ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان
شیوه ی فرماندهی فرمانده گردان تخریب اینگونه بود

ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان

17تیر
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری
این خاطره ای بود که من در بدو ورودم از حاج عبدالله داشتم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری

ثبت دیدگاه