فرمانده سپاه قدر ، رزمنده ی مجروح را به دوش گرفت و به عرش برد
شنیدم مسجدی هست که در آنجا برای اعزام به سوریه ثبت نام میکنند
فقط میخواهیم ملتها زیر سلطه دشمنان و زیر سلطه ظالمان نباشند
نمیتوانستم جای خالی حاج عبدالله را تحمل کنم
آنها کودتاچی و قلدرهایی بودند که تصادفاً شیعه بودند
اولین باری که پسرم را برای اعزام به جبهه بدرقه کردم
شبی که حاج قاسم روی سیم خار دار خوابید
مشکل سوریه این است که (همت) و (خرازی) ندارد
شهید نباتی یک اسطوره به تمام معنا بود. شهید نباتی جزء همان پاسدار وظیفه هایی است که می گویم بود. اما خیلی اسطوره و با تقوا بود. وقتی با هم در شهر می رفتیم و غذا و بستنی می خوردیم . ایشان نمی خورد و می گفت که رزمنده در شهر بستنی نمی خورد. خیلی […]
معمولاً عادت داشتیم وقتی مجروح می شدیم دربیمارستان میماندیم تا به سلامتی کامل برسیم و بعد به خانه می رفتیم تا خانواده از مجروح شدن ما مطلع نشوند . در عملیات فجر۴ یک قسمت پدافندی داشتیم که در آنجا یک شیاری بود و باید آن شیار مین گذاری می شد . بچه ها مین گذاری […]