راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج اسدالله سلیمانی یک بار که من مکبری می کردم اول مطمئن میشد که نیروهایش غذا دارند ، بعد غذا میخورد مهدی ضیایی در میدان مین دوید و یک گردان را رد کرد نامه امام به كوفيان پس از نزول در سرزمين كربلا از من خواست با برادرش صحبت کنم تا به عملیات برود شهیدی که توانست قانون کشف حجاب را هشت سال به تاخیر بیاندازد من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت ششم)
قبل از شروع عملیات والفجر 4 عازم منطقه شدیم و به تجربه در خاك زیستن، چادرها را سر پا كردیم. شبی برادر زین الدین با یكی دوتای دیگر برای شناسایی منطقه آمده بودند توی چادر ما استراحت میكردند. من خواب بودم كه رسیدند. خبری از آمدنشان نداشتیم. داخل چادر هم خیلی تاریك بود. چهرهها به […]