وقتی دلم تاب نیاورد و به دنبال قاسم رفتم نحوه آشنایی من با شهید حاج قاسم اصغری سید محمد هم ادامه دهنده راه حاج عبدالله بود خاطره ای از حاج قاسم اصغری که مرحوم یشلاقی تعریف میکرد آن روز فهمیدیم که خاک هم پذیرای جنازه افسر بعثی نیست باید با هم تلاش کنیم تا عاشق بشیم فرمانده لشکر ده هزار نفری به من گفت میتوانی یک دسته نیرو به من قرض بدهی؟ پیام فقط یک جمله گفت اما از روی اخلاص و صفا و سادگی
به نام خدا قبل از خاطرات مربوط به اردوگاه موصل ابتدا دو خاطره برای شما می گویم در منطقه که ما بودیم هشت سنگر در عقب وجود داشت و دو سنگر به فاصله 200 متر جلوتر که سنگر ی که ما در آن مستقر بودیم جلو زیر دیدگاه عراقی ها بود و سنگر از همه […]
بسم الله الرحمن الرحیم به یاد شهدا و به یاد امام شهدا بنده جواد رجبی متولد سال 1345 اعزامی از لشکر 21 حمزه به منطقه بودم دوران آموزشی در لجستیک تهران بودیم میدان حر یک هفته آن جا بودم وبعد از یک هفته به مشهد مقدس اعزام شدیم. دوران آموزشی کلاً در اردوگاه 541 مشهد […]